معرفت مدیر وبلاگ: خانم دکتر سمنبر میرزایی .

و اتقو الله ان الله علیم بذات الصدور( سوره شریفه مائده آیه۷)

معرفت مدیر وبلاگ: خانم دکتر سمنبر میرزایی .

و اتقو الله ان الله علیم بذات الصدور( سوره شریفه مائده آیه۷)

جان عالم!

«میلادپربرکت فخر عالم امکان خاتم الانبیاء و المرسلین حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و فرزند بزرگوارش ششمین خورشید آسمان امامت و ولایت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بر شیعیان و دوستداران عترت پاک رسول الله مبارک باد!»

شگفتا!

 به راستی چرا برخی افراد تا این حد بر افکار نادرست خود پافشاری می کنند.چرا در سیستم های آموزش عالی چنین افراد عقب مانده فکری که مدعی نواندیشی هم هستند به وفور یافت می شوند.افرادی که در تکبر و خود بزرگ بینی سرآمدند و جز افکار پوشالی خود چیزی را معتبر نمی دانند!!در دانشگاه ازاد... !!زرند چه خبر است که مسولانش و حتی ح... و ...آن هم نمی خواهند از خواب غفلت بیدار شوند . و هنوز هم گیج می زنند و در جریانات فتنه های متعددی که امنیت و استقلال و عقاید ملت ایران را تهدید می کرد و مورد اهانت بود ُهیچ گونه عکس العملی از آنها صادر نشد!! و دم بر نیاوردند این سکوت معنادار برای چیست؟ ...امید به چه بسته اند که همچنان ساکت و بی تفاوت مانده اند...؟

 این چه وضعی است و چرا خادمان این نظام ولایی اقدامی نمی کنند...تا اگر ناآگاهند آگاه شوند و اگر خوابند بیدار گردند و اگر مغرضند...!!!  

شگفتا واقعیتی که  اظهر من الشمس است توسط عده ای انکار می شود!!!به راستی چرا ؟؟

با ولایت زنده ایم

بسم الله القاصم الجبارین :به نام خداوند در هم کوبنده ی ستمگران

پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.امام خمینی(قدس سره الشریف)

ما پیروان ولیّ امر مسلمین جهان حضرت آیه الله العظمی خامنه ای (حفظه الله تعالی) وفاداری خود رانسبت به آرمان های بنیانگزار گرانقدر انقلاب شکوهمند اسلامی حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) و همه ارکان و ارزشهای این نظام الهی و  ولایی با افتخار  اعلام می داریم  و برای حراست از این نظام مقدس اسلامی که همه ی عزّت و اقتدار ملت مسلمان ایران است ، با تمام وجود آماده و در صحنه ایم و بدین جهت نسبت به هرگونه  اقدامی که چهره ی این نظام الهی را مخدوش نموده و آرامش و امنیت دینی و ملی ما را تهدید نماید بی تفاوت نخواهیم بود و از هر نوع اقدام آشوبگرانه ی فتنه گران علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی اعلام انزجار و نفرت  می نماییم .

بدین جهت از مسولان محترم و متعهد قضایی کشور عزیزمان استدعا داریم تا هرچه سریعتر سران فتنه های برنامه ریزی شده و مزدوران دین به دنیا فروخته و نوکران آمریکای جهان خوار و صهیونیسم جنایتکار و افسادطلبان مدعی آزادی و وطن دوستی!!یعنی بی آبروهایی مانند خاتمی و موسوی و کروبی  و افراد مرده ای که حتی صدایشان هم در محضر امت شنیده نمی شود ولی از خط دهی و تأیید این حرکت های ضد دینی و ضد امنیتی این افراد معاویه صفت از طرق خاصی که بر آگاهان پوشیده نیست دریغ نمی کنند ،سران فتنه ای که  حقیقتا مردگان سیاسی جامعه ی هوشیار و پویای ایران اسلامی اند  را  محاکمه و مجازات نمایند تا دلهای محزون امت شهید پرور و انقلابی ایران عزیز و  ولایت مدار تسکین یابد و تفاله های بی خاصیت منافقان و فتنه گران برای همیشه به زباله دان تاریخ ریخته شوند.

ما معتقدیم که انقلاب عزیزمان صاحب دارد  و دست عنایات الهی و توجّهات خاصّه ی حضرت ولی الله الاعظم و بقیه الله علیه الصلوه و السلام حامی این نظام بی نظیر اسلامی است، و انشاءالله  و به کوری چشم کفار و منافقان وفتنه گران ، به زودی پرچم این نظام مقدس به صاحب اصلی اش سپرده خواهد شد.انشاءالله/ 

ما پیروان حیدریم/ فدائیان رهبریم /فرمان دهد فرمانبریم

تفسیر مختصر آیه نور

سوره 24. نور آیه 35 

اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَوةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّىٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَرَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِى ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى‏ نُورٍ یَهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَآءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَلَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَىْ‏ءٍ عَلِیمٌ 

خداوند، نور آسمان‏ها وزمین است. مثل نور او همچون چراغدانى است که در آن چراغى (پر فروغ) باشد. آن چراغ در میان شیشه‏اى و آن شیشه همچون ستاره‏اى تابان و درخشان. این چراغ از روغن درخت پر برکت زیتون بر افروخته است، که نه شرقى است و نه غربى. (روغنش به قدرى صاف و شفّاف است) که بدون تماس آتش نزدیک است (شعله‏ور شود و) روشنى دهد. نورى است بر فراز نور دیگر. هر کس را که خداوند بخواهد به نور خویش هدایت مى‏کند، و خداوند براى مردم مثلها مى‏زند و به هر چیزى آگاه است. 

 نکته ها  

 «نور» یعنى چیزى که هم خودش روشن است و هم سبب روشنى اشیاى دیگر مى‏شود. در فرهنگ اسلام امورى به عنوان

«نور» معرفى شده است: قرآن، علم، عقل، ایمان، هدایت، اسلام، پیامبر صلى الله علیه وآله و امامان معصوم‏علیهم السلام.

«مشکاة» یعنى چراغدان. «دُرّى» به معناى پر نور و پر فروغ است. «زِیت» روغن زیتون را گویند که وسیله‏ى روشنایى بوده

است.

اگر درخت زیتون در وسط باغ باشد، که در تمام روز آفتاب بخورد، روغنش بهتر مى‏شود، ولى اگر در اطراف باغ و مزرعه

باشد، یا در وقت صبح آفتاب دارد یا عصر. «زیتونةٍ لاشرقیّةٍ و لا غربیّة»

«اللّه نور السموات و الارض» یعنى: خداوند هدایت کننده‏ى آسمان و زمین است. چون هدایت آفرینش، در آیات دیگر نیز

آمده است. «أعطى کل‏شى‏ء خلقه ثمّ هَدى»( طه، 50) وجمله‏ى «نورٌ على نور» به معناى هدایت‏هاى دایمى و پى در پى است و در

پایان آیه نیز مى‏فرماید: «یَهدى اللّه لنوره»

قرآن در این آیه خداوند را به نور تشبیه نموده است. با مطالعه اجمالى روشن مى‏شود که نور داراى خواص و ویژگى‏هاى

زیر است:

1- نور، لطیف‏ترین موجود در جهان ماده و سرچشمه زیبائى‏ها و لطافت‏ها است.

2- نور، بالاترین سرعت را در جهان ماده داراست و با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه مى‏تواند در یک چشم بر هم

زدن (یعنى کمتر از یک ثانیه) کره زمین را هفت بار دور بزند، به همین دلیل مسافت‏هاى فوق‏العاده عظیم و سرسام‏آور

نجومى را فقط با سرعت نور مى‏سنجند و واحد سنجش آنها سال نورى است، یعنى مسافتى که نور در یک سال مى‏پیماید.

3- نور، وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات است، و بدون آن چیزى را نمى‏توان دید، بنا بر این هم «ظاهر» است و هم

«مظهر» (ظاهر کننده غیر).

4- نور آفتاب که مهم‏ترین نور در دنیاى ما است پرورش دهنده گلها و گیاهان بلکه رمز بقاى همه موجودات زنده است.

5 - تمام انرژى‏هاى موجود در محیط (به جز انرژى اتمى) همه از نور آفتاب سرچشمه مى‏گیرد، حرکت بادها، ریزش

باران و جریان نهرها و آبشارها و بالاخره حرکت همه موجودات زنده با کمى دقت به نور آفتاب منتهى مى‏شود.

سرچشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه مى‏دارد همان نور آفتاب است حتى گرمى آتش که از چوب

درختان و یا ذغال سنگ و یا نفت و مشتقات آن به دست مى‏آید نیز از گرمى آفتاب است.

6- نور آفتاب نابود کننده انواع میکروب‏ها و موجودات موذى است و اگر تابش این نور پر برکت نبود کره زمین، تبدیل

به بیمارستان بزرگى مى‏شد که همه ساکنانش با مرگ دست به گریبان بودند.

خلاصه هر چه در این پدیده عجیب عالم یعنى نور مى‏نگریم و دقیق‏تر مى‏شویم آثار گرانبها و برکات عظیم آن آشکارتر

مى‏شود. امّا عجیب است که بشر با این همه پیشرفت علمى از شناخت حقیقت نور که یک امر مادى است عاجز مانده و آن

وقت در پى شناخت ذات و حقیقت خداست و چه بسا این نیز یکى از وجوه تشبیه خدا به نور باشد.

حال اگر بخواهیم براى ذات پاک خدا تشبیه و تمثیلى از موجودات حسى انتخاب کنیم (گر چه مقام با عظمت او از هر

شبیه و نظیرى برتر است) آیا جز از واژه «نور» مى‏توان استفاده کرد؟ همان خدایى که پدید آورنده تمام هستى است،

روشنى‏بخش عالم است، همه موجودات به برکت او زنده‏اند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند که اگر لحظه‏اى

لطف خود را از آنها باز گیرد همگى در ظلمت فنا و نیستى فرو مى‏روند.

جالب اینکه هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانیت کسب مى‏کند:

قرآن نور است، چون کلام اوست.

اسلام نور است، چون آئین او است.

پیامبران نورند، چون فرستادگان اویند.

امامان انوار الهى هستند، چون حافظان آئین او بعد از پیامبرانند.

ایمان نور است، چون رمز پیوند با او است.

علم نور است، چون سبب آشنایى با او است.( تفسیر نمونه)

پیام ها  

1- جهان هستى، فیض خداوند و پرتوى از نور اوست، قوام و بقاى آن از اوست. «اللّه نور السموات...»

 2- نور خدا هم گسترده است و هم ثابت. (نور درون حباب، هم گسترده است و هم از خاموش شدن محفوظ.) «المصباح

فى زُجاجة»

 3- زیتون، درخت مبارکى است. «شَجرةٍ مُبارکةٍ زَیتونة»

 4- نور خدا از ذات اوست نه از عوامل بیرونى. «یَکاد زَیتُها یضى‏ء و لو لم‏تمسسهُ نار»

 5 - گرچه خداوند نور آسمان‏ها و زمین و مایه خلقت و هدایت همه هستى است، اما جایگاه او در زمین، دل‏هاى پاک و

شفّاف افراد مؤمن است که با نور ایمان برافروخته مى‏گردد و هرچه خلوص ایمان بیشتر باشد، تلألؤ بیشترى دارد. «یهدى اللّه لنوره من یشاء...» (تفسیر نور استاد ارجمند محسن قرائتی)

به روز نبودن ما!و به سال و ماه بودن!

به دلیل مشغله زیاد بعد از مدتها  مجددا توانستم مطلبی در وبلاگ بنویسم .شاید خیلی عجیب باشد ولی شد دیگه چاره نبود !!

قارون در قرآن

سوره 28.‏ قصص آیه 76    

إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى‏ فَبَغَى‏ عَلَیْهِمْ وَ آتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَآ إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُوْلِى الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَاتَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ

 همانا قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم نمود، با آن که ما آنقدر از گنج‏ها (و صندوق جواهرات) به او داده بودیم که حمل کلیدهایش بر گروه نیرومند نیز سنگین بود. روزى قومش به او گفتند: مغرورانه شادى مکن، به درستى که خداوند شادمانان مغرور را دوست نمى‏دارد.

نکته ها  

در تفسیر مجمع‏البیان حدیثى نقل شده که قارون پسرخاله‏ى حضرت موسى و انسانى دانشمند بود و در خواندن تورات، مهارت بى‏نظیرى داشت. او ابتدا از یاران موسى‏علیه السلام و از جمله گروه هفتاد نفرى ملازم آن حضرت براى اعزام به کوه طور و مناجات در آنجا بود؛ امّا به واسطه بدست آوردن ثروت بى‏حساب، عَلَم مخالفت برداشت و سرانجام مورد خشم و قهر الهى واقع گردید.

حضرت موسى درطول دوران مبارزه‏اش با سه محور اصلى فساد و طغیان، درگیر بود: یکى محور قدرت و زور که فرعون، سردمدار آن بود. دیگرى اهرم ثروت و زَر که قارون، مظهر آن بشمار مى‏رفت، و سومى عامل فریب و تزویر که سامرى رهبرى آن را به عهده داشت. به عبارت دیگر، حضرت موسى با مثلّث شومِ زور، زر و تزویر، دست به گریبان بود.

پیام ها  

  1- ذکر نمونه‏هاى تاریخى، مایه‏ى عبرتِ آیندگان است. «اِنّ قارون...»

 2- سابقه‏ى خوب، دلیل برآینده خوب و یا چشم‏پوشى از انحرافات امروز نیست. «کان من قوم موسى‏»

 3- فامیل پیامبر بودن، به تنهایى عامل موفّقیّت ونجات نیست. «کان من قوم موسى‏»

 4- وجود بستگان منحرف، نباید از مقام افراد صالح و مصلح بکاهد. «اِنّ قارون کان من قوم موسى‏»

 5 - ثروت بدون حساب، وسیله‏ى قدرت و قدرت، عاملى براى تجاوزگرى و عیّاشى است. «الکنوز - فبَغى‏ علیهم - لاتفرح»

 6- ثروت، ما را مغرور و سرمست نسازد. «لاتفرح»

 7- نهى از منکر در مقابل سرمایه‏داران؛ حتّى بر طبقه محروم نیز لازم است. «قال له قومه لاتفرح»

 8 - افراد سرمست، از محبّت الهى محرومند. «اِنّ اللّه لایحبّ الفرحین» (آرى؛ ثروت و دارایى نشانه‏ى محبوبیّت نزد خداوند نیست.) تفسیر نور /استاد قرائتی

لحظه ای با قرآن کریم

سوره 47. محمد آیه 15 

مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَآ أَنْهَارٌ مِّن مَّآءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهَارٌ مِّن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ وَ أَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفّىً وَلَهُمْ فِیهَا مِن کُلِ‏ّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِى النَّارِ وَسُقُواْ مَآءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْعَآءَهُمْ‏

وصف بهشتى که اهل پروا به آن وعده داده شده‏اند، (چنین است:) در آن نهرهایى است از آبى که بدبو شدنى نیست و نهرهایى از شیر که مزه آن دگرگونى ندارد و نهرهایى از شراب که براى نوشندگان لذّت‏بخش است و نهرهایى از عسل مصفّا و ناب. و براى آنان در آنجا هرگونه میوه‏اى موجود است و نیز آمرزشى از طرف پروردگارشان. (آیا اینان) همانند کسانى هستند که در آتش جاودانه‏اند و آبى جوشان، نوشانده مى‏شوند، که اندرونشان را متلاشى مى‏کند.

نکته ها  

 آنچه به اجمال در مورد بهشت در آیه دوازده مطرح شد «جنّات تجرى»، مشروح آن در این آیه بیان شده است. «فیها أنهار... و أنهار... و أنهار»

انواع نهرهاى بهشتى در این آیه مطرح شده، لیکن براى گروه خاصّى در بهشت چشمه‏اى ویژه وجود دارد. «عیناً یشرب بها المقرّبون»( مطفّفین، 28) چشمه‏اى که تنها مقرّبان از آن مى‏نوشند.

براى هر چیزى کمالى است، کمال آب، بو نداشتن و کمال شیر، تغییر نکردن مزه آن و کمال نوشیدنى‏ها، لذیذ بودن و کمال عسل، خالص بودن آن است.

با توجّه به تکرار کلمه «انهار» مى‏توان فهمید که هر یک از شیر و عسل و شراب و آب، داراى چندین نهر است.

امام حسین‏علیه السلام فرمود: مغفرتى که در بهشت نصیب اهل بهشت مى‏شود، بهترین نعمت براى آنان است و آنگاه به آیه 72 سوره توبه استناد کردند.( بحار، ج 8، ص‏140) «و رضوان من اللّه اکبر»

ممکن است مراد از مغفرت در بهشت، زدودن یاد لغزشها از خاطر بهشتیان باشد تا به یاد لغزشهاى دنیوى خود نیفتند و خاطرشان ملول نگردد.( تفسیر راهنما)

پیام ها  

  1- در برابر جلوه‏ها و زینت‏هاى دنیوى که وسیله‏ى ارتکاب برخى گناهان مى‏گردد، با بیان جلوه‏ها و زیبایى‏ها و کامیابى‏هاى بهشت، مردم را به حق دعوت کنید. «مَثَل الجنّة الّتى وعد المتّقون...»

 2- کسانى که به خاطر تقوا، از کامیابى‏هاى زودگذر و نامشروع پروا مى‏کنند، به کامیابى پایدار خواهند رسید. «وعد المتقون»

 3- امیددادن به سرانجامى نیکو، عامل گرایش به حق و تقواست. «وعد المتقون»

 4- تعدّد و تنوّع‏طلبى، خواست طبیعى بشر است. «انهارٌ... انهارٌ»

 5 - در بهشت، در کنار نعمت‏هاى مادّى و جسمانى، نعمت‏هاى معنوى و روحى نیز هست. «انهارٌ... مغفرة...»

 6- نعمت‏هاى بهشتى از هر گونه آفت و نقص و تغییر به دورند. «غیر آسن... لم یتغیّر طعمه... مصفّى»

 7- آب و هواى بهشت، نعمت‏ها را متغیّر و مسموم و بد بو نمى‏کند. «لم یتغیّر...»

 8 - نعمت‏هایى را که بهشتیان دریافت مى‏کنند، در سایه مغفرت پروردگار است. «مغفرة من ربّهم»

 9- در بهشت انواع میوه‏ها، به مقدار وفور وجود دارد. «کلّ الثمرات»

 10- در دوزخ، آب جوشان را با زور و ذلّت به کفّار مى‏نوشانند. «سقوا»

 11- تشویق و تهدید در کنار هم سازنده است. «انهارٌ... ماء حمیماً»

 12- معاد، جسمانى است. (شیر و عسل، نشانه کامیابى جسمانى است، چنانکه قطعه قطعه شدن اندرون کفّار بر آن دلالت دارد.) «فقطّع امعائهم»

 13- حساب جسم و بدن انسان در قیامت، با جسم و بدن او در دنیا فرق مى‏کند.

......................................................................................................................................

سوره 39. زمر آیه 21 

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِى الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُّخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطَاماً إِنَّ فِى ذَ لِکَ لَذِکْرَى‏ لِأُولِى الْأَلْبَابِ‏

آیا ندیده‏اى که خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد، پس آن را به صورت چشمه‏هایى در زمین راه داد، سپس با آن، زراعتى که رنگ‏هاى گوناگونى دارد بیرون مى‏آورد، آن گاه آن کشت (و زراعت) با هیجان رشد مى‏کند (تا آن که مى‏خشکد) پس آن را زرد مى‏بینى، سپس آن را به صورت کاه و خاشاک در مى‏آورد، همانا در این (تغییر و تحوّل) براى خردمندان پند و یادآورى است (که بدانند دنیا ناپایدار است).

نکته ها  

«سلک» از «سلوک» به معناى دخول و نفوذ است و «ینابیع» جمع «ینبوع» به معناى چشمه است.

«یهیج» از هیجان به معناى حرکت تند و با جوش و خروش است. این کلمه هرگاه به کشت و نبات نسبت داده شود به معناى آغاز خشک شدن است.

«حُطام» به معناى خرده‏هاى گیاه خشک شده و کاه است، «ألباب» جمع «لُبّ» به معناى مغز و عقل است. 

پیام ها  

 1- از کنار پدیده‏هاى طبیعت غافلانه نگذریم. «اَلَم تر»

 2- یکى از راه‏هاى خداشناسى دقّت در پدیده‏هاست. «اَلَم تر»

 3- باران آسمان منبع چشمه سارها و آب‏هاى زیر زمینى است. «انزل من السماء ماء فسلکه ینابیع»

 4- عوامل طبیعى بستر و مجراى اراده خداوند است. (رویاندن گیاهان کار خداست ولى از طریق آب). «یخرج به زرعا»

 5 - رنگ‏هاى گوناگون گیاهان، میوه‏ها و گلها که از یک آب و خاک مى‏روید نشانه‏ى قدرت خداست. «زرعاً مختلفاً الوانه»

 6- آفرینش همه‏ى پدیده‏ها به اراده‏ى الهى است. «سلکه - یخرج - یجعله»

 7- کسانى که به سرچشمه‏ى هستى و هدف آن نمى‏اندیشند، بى‏خردند. «لذکرى‏ لاولى الالباب»

 8 - پندپذیرى، نشانه‏ى عقل است. «ذکرى‏ لاولى الالباب»

 9- مؤمن، خردمند و کافر، لجوج و بى‏خرد است. «لذکرى‏ لاولى الالباب»  

تفسیر نور /استاد ارجمند محسن قرائتی

اشغال سرزمین "فلسطین "

   روند اشغال سرزمین "فلسطین " توسط اشغالگران بیگانه و صهیونیست:

عوامل اصلی این منازعه، ( تبدیل این سرزمین به محل یکی از طولانی‏ترین منازعات شناخته شدة بشری )                                                                                                                                                 

تاریخ، مذهب و جغرافیای فلسطین.

آنچه امروز به نام "فلسطین " می‏شناسیم، سرزمینی است بین یک مثلث به مساحت 27هزار کیلومتر مربع که تنها بخشی از "فلسطین تاریخی " را شامل می‏شود.

باید توجه داشت که "فلسطین " تا ابتدای قرن بیستم میلادی و پایان جنگ اول جهانی، یک محدودة جغرافیایی مشخص با مرزهای شناخته شده و ثابت نبود، بلکه تنها یک نام تاریخی برای منطقه‏ای در غرب آسیا محسوب می شد.این منطقه بین دریای مدیترانه و رودخانه اردن از یک طرف و بین رودخانه "لیطانی " و "دریای سرخ " از طرف دیگر محصور بود و به دلیل اقامت اقوامی با نام تاریخی "پالست " یا "فالسط " در این محدوده که حداقل به 13 قرن پیش از میلاد باز می‏گردد، "پالستین " یا "فلسطین " نام گرفت.

پیش از "پالست "ها یا "فالسط "ها، این سرزمین تا چند قرن به نام قوم دیگری که در آن استقرار و اکثریت یافته بود، "ارض کنعان " یا "سرزمین کنعان " نامیده می‏شد.

اطلاعات دقیقی از "فالسط " ها در منابع تاریخی به ثبت نرسیده است اما مسلّم این است که قوم "فالسط " توانست حضور خود را بر این سرزمین تثبیت کند و در طول تاریخ پرحادثة این دیار، راه خود را تا قرون معاصر باز نموده و نامش را بر این قطعه از آسیای غربی جاودانه کند. 

*صلیب و هلال

هدف ما در این مجال اندک، بازبینی پیشینه باستانی فلسطین و فلسطینیان نیست، چرا که ریشه‏های مسائلی که طی یک سده اخیر در فلسطین واقع شده است و انگیزه‏های عوامل بحران جاری در آن سرزمین، از نظر تاریخی، بسیار متأخر بوده و مشخصاً از روزهایی خونین و طولانی آغاز می‏شود که در تاریخ تمدن جهان از آن با عنوان "سال‏های جنگ‏های صلیبی " یاد می‏کنند؛ جنگ‏هایی که دو قرن تداوم یافت و زمینه‏ساز تغییرات جدی در دو تمدن غالب بر جهان، یعنی "تمدن اسلامی " و "تمدن مسیحی " را فراهم ساخت و به جرأت می‏توان گفت، آن چه امروز به طور مرسوم با عنوان منازعه "اعراب و اسرائیل " عنوان می‏شود، چیزی جز تداوم "جنگ‏های صلیبی " نیست و فلسطین بار دیگر به صحنة نبرد سرنوشت‏ساز دو تمدن غالب جهان تبدیل شده است و این بار نیز نتیجة نبرد، هر چه باشد، تأثیرات عمیق و بنیادینی در آیندة جهان خواهد داشت.

شهر سلام

شهر "بیت‏المقدس "( به فتح "م " و سکون "ق ") که در میان مسیحیان و یهودیان به "اورشلیم " یا "جروزالم " اشتهار دارد، قلب "فلسطین " محسوب می‏شود. این شهر در میان هر سه دین ابراهیمی "یهود، مسیحیت و اسلام "، صاحب تقدس و احترام است.

مسیحیان، این شهر را زادگاه، قتل‏گاه و مدفن [موهوم] حضرت عیسی بن مریم (علی نبینا و آله و علیه‌السلام) می‏دانند و مسلمانان هم برای محلی تحت عنوان "مسجد الاقصی " که در مرکز "بیت المقدس " واقع است، به عنوان نخستین قبله‏گاه مسلمانان (تا پیش از تعیین مسجدالحرام به عنوان قبله مسلمین) و همچنین محل آغاز سفر آسمانی پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) موسوم به "معراج "، حرمت فراوانی قائل هستند. بنابر نص صریح قرآن مجید، "مسجد الاقصی " و اطراف آن توسط خداوند برکت داده شده و بنابر سایر روایات اسلامی، این مسجد، دومین عبادتگاه مهم یکتاپرستان جهان است که سنگ بنای اصلی آن، همانند "مسجدالحرام "، به دستور خداوند متعال و توسط پیامبران الهی (علیهم‌السلام) گذاشته شده است.

یهودیان، سرزمین فلسطین را محل تشکیل اولین حکومت پادشاهی یهودی در سال 1029 پیش از میلاد می‏دانند. بنا بر روایات یهودیان، این حکومت توسط "شائول " تأسیس شد و توسط حضرت داوود (علی نبینا و آله و علیه‌السلام) بر سرتاسر فلسطین گسترش پیدا کرد و با قدرت حضرت سلیمان (علی نبینا و علیه‌السلام) تثبیت شد و با گسترش در میانه بین‏النهرین و مصر، تا سطح قدرتی منطقه‏ای و مقتدر، ارتقا پیدا کرد. این حکومت پس از مرگ "سلیمان "، دچار اختلاف و تجزیه شد و به دو حاکمیت مستقل تبدیل گردید که هر دو طی حدود سه قرن نابود ‏شدند.

مطابق دعاوی یهود "اورشلیم " پایتخت "حکومت متحد یهودی " و مدفن پادشاهان آن، یعنی "داوود " و "سلیمان " است. دانستن این نکته ضروری است که تنها سند موجود برای آن چه یهودیان پیرامون "فلسطین "، "اورشلیم " و "تشکیل حکومت یهود " ادعا می‏کنند، کتاب "تورات " یا همان "عهد عتیق " است.

با عنایت به آن چه ذکر شد، "بیت‏المقدس " همواره کانون توجه ادیان ابراهیمی جهان بوده و طبیعی است که با قدرت‏یابی هر کدام از این ادیان در عرصه‏های جهانی، برای تسلط بر این سرزمین به عنوان منطقه‏ای مهم و سرنوشت‏ساز، تلاش‏های مؤثری صورت گیرد.

*زیر پرچم مسلمانان

فلسطین طی سال‏های 633 تا 638 میلادی به طور کامل توسط سپاه مسلمانان به فرماندهی یکی از صحابه ی پیامبر اسلام (صلوات الله علیه)به نام "اسامه بن زید " از سلطة امپراتوری روم شرقی خارج شد و از آن پس تا 465 سال به عنوان بخشی از "ولایات شام "، تحت حاکمیت بلامنازع مسلمانان قرار گرفت.

*تهدید تمامیت اروپا

به فاصلة کوتاهی پس از فتح فلسطین، لشکریان خلفای مسلمان، سراسر شمال آفریقا را به تصرف درآورده و به تنگه‏ای دریایی در سرزمین "بربرها " (مراکش فعلی) رسیدند که پس از عبور سردار مسلمان، "طارق بن زیاد " از آن ، به تنگه "جبل‌الطارق " شهرت یافت. مسلمانان با پشت سرگذاشتن این تنگه، قدم به "اروپا " گذاشتند و با تصرف بخش اعظم "شبه جزیره ایبِری " (شامل "اسپانیا " و "پرتغال " کنونی) پشت دروازه‏های جنوبی فرانسه متوقف شدند. به این ترتیب تمامی سواحل جنوبی دریای مدیترانه تحت حاکمیت مسلمانان قرار گرفت و راه را برای تهدید شبه‌جزیرة "ایتالیا " - قلب تجاری و مذهبی اروپا - باز کرد.

طی قرن نهم میلادی، سپاهیانی از مسلمانان توانستند در مناطق جنوبی "ایتالیا " نفوذ کرده و حتی چندین بار دروازه‏های شهر "رُم " را لمس کنند، اما توسط امیرنشین‏های اروپایی و با زحمت فراوان به عقب رانده شدند. اگر در آن روزگار، نظام سیاسی اسلام دچار تقسیم‏بندی‏ها و منازعات داخلی نبود و می‏توانست توان بیشتری را در دریای مدیترانه متمرکز کند، بدون شک با تصرف شهری چون "رم "، جغرافیای سیاسی - مذهبی جهان، بسیار با امروز، متفاوت ‏بود.

به‌هرحال، نتیجة این حملات به جنوب "ایتالیا "، تصرف جزایر استراتژیکی چون "سیسیل " و "پالرمو " توسط مسلمانان بود و به این ترتیب به جز محدوده‏ای ناچیز از سواحل مدیترانه (عمدتاً در مجاورت یونان و ایتالیا) سایر آب‏های این دریا، در سیطرة کامل ناوگان تجاری و نظامی مسلمانان قرار گرفت.این وضع تا مقطع "سال‏های جنگ‏های صلیبی " ادامه داشت و دامنة بازرگانی مسلمانان از یک سوی دریا (یعنی از شام و مصر) به سوی دیگر (یعنی تونس، سیسیل، مراکش و اسپانیا) می‏رسید.

*کلیساوبحران قدرت و طلا

با ورود به قرن دهم میلادی، اروپا (کانون تمدن مسیحی) سیاه‏ترین و فلاکت‏بارترین روزگار خود را به لحاظ سیاسی، نظامی و اقتصادی آغاز می‏کرد؛ آن هم در حالی که ممالک اسلامی، طلایی‏ترین سال‏های تمدن اسلامی را پشت سر می‏گذاشتند.

آیین مسیحیت از یک سو به دلیل ناتوانی کلیسا در سامان بخشیدن به ممالک اروپایی و از سوی دیگر به خاطر پایان هزارة اول میلادی و عدم تحقق وعده‏های رهبران مذهبی مبنی بر ظهور حضرت مسیح (علی نبینا و علیه‌السلام) با بحرانی فرساینده و خطرناک روبه‌رو بود. قدرت‏های ریز و درشت اروپایی نیز با توجه به این "چالش سیاسی و فرهنگی دستگاه کلیسا در افکار عمومی "، سعی داشتند خود را از سلطه "پاپ " رها کرده و عواید اقتصادی مستملکات خویش را به جای سرازیر کردن به سوی روحانیت کاتولیک، در خزائن خود انباشته کنند. در چنین مقطعی، کانون‏های ثروت و قدرت مسیحی با تقویت بنیه نظامی و از همه مهم‏تر با استفاده از مناقشات داخلی مسلمانان، توانستند در سال 1091 میلادی جزیرة "سیسیل " را پس از حدود 600 سال، از کنترل حکومت‏های اسلامی خارج کنند. لشکریان مسیحی همچنین موفق شدنداز سال 1085 میلادی به بعد ،حوزة حکومت مسلمین را در "شبهه جزیره ی ایبری " کاهش دهند. به این ترتیب آب‌های "مدیترانه شرقی " به روی بازرگانان مسیحی باز شد و شهرهای ایتالیایی "پیزا "، "جنوا "، "ونیز " و "آمالفی " (اصلی‏ترین کانون‏های سرمایه‏داری در اروپای آن زمان) در صدد برآمدند دامنة قدرت تجاری خود را گسترش دهند و با پایان دادن به برتری مسلمانان در "مدیترانة غربی "، بازارهای آسیای غربی را (شامل خاورمیانه امروزی و بخش‏هایی از آسیای میانه) به روی کالاهای اروپای غربی بگشایند. همچنین با تحقق این امر، گلوگاه‏های تجاری پرسودی در مسیر باستانی و استرات‍‍ژیک "جاده ابریشم " تحت اختیار آنان قرار می گرفت. هیچ‏کس به وثوق و درستی نمی‏داند که این سرمایه‏داران ایتالیایی تا چه حد به شخص پاپ تقرّب داشتند اما به طور قطع اینان به دنبال بهانه‏هایی برای انگیزش احساسات عمومی بودند تا سپاهیان مورد نیاز خود را جهت تهاجم به مرزهای مسلمانان فراهم کنند و چه انگیزه‏ای برای عوام‏الناس مسیحی بهتر از آزادسازی زادگاه و مدفن حضرت عیسی مسیح (علی نبیناو علیه‏السلام)، در فلسطین بود؟ سرزمینی که سواحلی طولانی در "مدیترانة غربی " داشته و ارزان‏ترین راه تجاری زمینی برای رساندن کالاهای اروپایی به آسیا محسوب می‏شود.

گرچه نخستین کسی که لوای جنگ را برافراشت راهبی بنام پطرس از اهالی "گل "(فرانسه امروز) بود اما سرانجام این شخص "پاپ " بود که دست به کار شد؛ زیرا برپایی چنین جنگی می‏توانست "چالش سیاسی و فرهنگی دستگاه کلیسا در افکار عمومی " را مغفول کرده و باعث "اتحاد اروپای مسیحی " برای مقابله با "کفار " و آزادی "سرزمین مقدس " شود. همچنین اروپای درگیر منازعات خانمان‌سوز داخلی، به واسطة این تدبیر، می‏توانست با انتقال جنگ به خارج از اروپا، صلحی شیرین را تجربه کند. و در نهایت بدیهی بود که در صورت تحقق چنین مفروضاتی آن هم فرماندهی روحانیت کاتولیک، قدرت رنگ‌باختة کلیسا، نسبتاً احیا شود و بخش زیادی از سود سرشار حاصل از این "کشورگشایی مقدس " نیز خزائن کلیسا را انباشته‏تر کند.

*حکومت صلیبی اورشلیم

با سخنرانی پاپ "اوربانوس "، فراخوان عمومی از مسیحیان برای آزادی "سرزمین مقدس " آغاز شد و در سال 1097 اولین "ارتش صلیبی " به سوی فلسطین حرکت کرد.هیچ کدام از پادشاهان اروپایی در فرماندهی و هدایت اولین لشکر کشی شرکت نداشتند زیرا از عواقب این ماجرا بسیار بیمناک بودند و فقط نجبا و اصیل زادگان بر صلیبی ‌ها فرمانروایی می‌‌کردند.

علی رغم تجهیز و اعزام پر هیاهوی "ارتش صلیبی " ممالک اسلامی به قدری در منازعات داخلی خود غرق بودند که هیچ واکنشی در برابر این تهدید مسلم از خود نشان ندادند.

"صلیبیون " در سفری سه ساله، با گذر از آسیای صغیر و سوریه، به فلسطین پای گذاشت و پس از تصرف شهرهای "الرمله " و "یافا "، به "بیت‏المقدس " (اورشلیم) رسید.

"بیت‏المقدس " یک ماه در برابر محاصرة "صلیبیون " مقاومت کرد؛ اما سرانجام تسلیم شد و مسیحیان بلافاصله کشتاری عظیم را در تاریخ به نام خود ثبت رساندند و در حالی وارد صحن "بیت المقدس " شدند که گام های خود و سم هسبانشان در زیر لجه ای از خون قرار داشت.سرداران صلیبی در همان روز ، تأسیس "حکومت لاتینی اورشلیم " رادر مناطق تحت اشغال خود به پایتختی "بیت المقدس " اعلام کردند.این کشور جدیدالتأسیس، شامل قسمت اعظم خاک "ولایات شام " می شد و تنها شهرهای "حلب "، "دمشق " و "حمص " در کنترل مسلمانان باقی مانده بود.

"حکومت لاتینی اورشلیم "، بنادر مهم و استراتژیک "یافا "، "صور "، "عکا "، "بیروت " و "عسقلان " را به امیرنشین‏های "پیزا "، "ونیز " و "جنوا " واگذار کرد و به این ترتیب کانون‏های سرمایه‏داری ایتالیا نتیجة مطلوب خود را از جنگ صلیبی گرفتند و براثر این پیروزی جان تازه‏ای نیز در "دستگاه پاپی " دمیده شد. این وضعیت، 88 سال به طول انجامید.

*بازگشت "بیت المقدس "

در سال 1188، سپاه مسلمانان به فرماندهی "صلاح‏الدین ایوبی " در نبردی که به "جنگ حطین " اشتهار دارد، خطوط دفاعی "اشغالگران صلیبی " را درهم کوبید و طی چند ماه، تمامی خاک فلسطین و سوریه (ولایات شام) را آزاد کرد. در این بین "بیت‏المقدس " تنها پس از 12 روز محاصره، دروازة خود را به روی سپاهیان صلاح‏الدین گشود و به این ترتیب فلسطین و پایتخت آسمانی‏اش، برای حدود 8 قرن دیگر به آغوش اسلام بازگشت.

اروپا و لشکریان صلیبی‏اش برای بازیابی موقعیت طلایی خود تلاش بسیاری کردند و جنگ‏های صلیبی را تا یکصد سال بعد ادامه دادند؛ اما با شکست‏های مفتضحانه‏ای،که آزادی شهر "عکا " در سال 1291 میلادی آخرین آن ها به شمار می آید، موقتاً راضی به رها کردن "جبهه‏های صلیبی " شدند.

دربارة نتایج ظاهری و حقیقی جنگ‏های صلیبی مطلب فراوان است و البته این کتاب، عرصة طرح آن‏ها نیست؛ اما دانستن این نکته ضروری است که تجربة 80 سال تسلط بر آب‏های "مدیترانه شرقی "، به قدری شیرین و پرسود بود که از دست رفتن آن، زخمی عمیق بر پیکرة کانون‏های ثروت و قدرت اروپایی باقی گذاشت و سودای تسلط مجدد بر این منطقه، هیچ‏گاه از حیطة طرح و برنامه‏های آنان برای "تسلط بر گلوگاه‌های قدرت و ثروت جهان " خارج نشد.

منبع: سایت تبیان

برترین توان

برترین توان

دانستن، شناختن و فهمیدن، توانی است که آدمی را با وجود جثه کوچک و توان جسمی اندکش، قدرتی ورای دیگر موجودات هستی می بخشد. هر چند زور بازوی انسان اندک است، ولی این موجود کم قوت و آسیب پذیر که نه سرعت حرکت آن چنانی دارد و نه نیرو و قدرت آن چنانی، به مدد معجزه علم و اندیشه، توانسته است عالمی را به تسخیر خویش در آورد.

خالقِ حکیمِ عالمِ هستی اراده کرده است که آدمی با تکیه بر توان علم و اندیشه اش، آسمان و زمین و آنچه در آنهاست را به تسخیر خود درآورد، از کوه و آهن و دریا و بیابان و ستارگان آسمان گرفته، تا حیوانات و پرندگان و گیاهان، همه و همه را.

این توان شگفت و قدرت بی نظیر انسان، راهی است برای گام برداشتن او به سوی کمال و آزمونی است برای او که با این توان چه می کند و چه می سازد؟

در اینکه خداوند مهربان قدرت فهمیدن، شناختن و دانستن را به من و تو بخشیده است شکی نیست. در اینکه این توانمندی مفید، راهگشای همه مسائل ماست و راه رسیدن به کمال و سعادت دنیا و آخرت را برایمان هموار می کند هم هیچ شکی نیست. و بالاخره در اینکه دور ماندن از این کلید راهگشا و غافل ماندن از این توانمندیِ ارزشمند، ماندن در تاریکی، پوسیدن، در جا زدن و نابود شدن است هم هیچ شکی نیست.

اما مهم است که بدانی هر شناختی، هر علمی و هر دانستنی، راهگشای راه سعادت نیست. مهم است که بدانی بعضی از شناخت ها و دانستن ها، لازمه به کمال رسیدن انسان است. آموختن بعضی از علوم برای همه انسان ها ـ هر که باشند و هر جا که باشند ـ ضروری و واجب است و غفلت از آنها برای هیچ کس به هیچ دلیل توجیه پذیر نیست؛ شناخت حقایقی مثل خودشان، خالقشان، جایگاهشان، هدفشان و درک واقعیاتی مثل اینکه از کجا آمده اند، چرا آمده اند و به کجا می روند.

وسعت آدم ها

تو می توانی بدانی، بشناسی، درک کنی و به واقعیت ها و حقایق برسی. می توانی آنها را بیاموزی، به آنها فکر کنی، آنها را لمس کنی و حس کنی. تو می توانی چیزی را بدانی و بشناسی یا آنکه به آن یقین پیدا کنی و آن را درک کنی. این حسی جداگانه و شناختی دیگرگونه است. دانستن چیزی، مثل نگاه کردن به آن است؛ ولی یقین به آن، مثل بودن در متن آن است.

اینکه چیزی را بدانی، تنها تصویری از آن در ذهن خودت آورده ای؛ اما اینکه به آن یقین پیدا کنی، آن را از آن خودت کرده ای، به گونه ای که روحت به قدر آن وسعت پیدا کرده است. این همان کلیدی است که می تواند راهگشای تو باشد، تو را کمک کند، دستت را بگیرد و بالا بکشاند. می گویند: «آدم ها بزرگ اند به قدر دانسته هایشان»،ولی شاید بهتر باشد اگر بگوییم: «آدم ها بزرگ اند به قدر آنچه به آن یقین دارند». 

منبع:ژایگاه حوزه

برترین نماد یاد خدا

نماز برترین نماد یاد خدا

إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَنُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمْ الْعَدَ وَةَ وَ الْبَغْضَآءَ فِى الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلَو ةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ‏  / مائده آیه 91   

همانا شیطان مى‏خواهد به وسیله شراب و قمار، میان شما دشمنى و کینه بیفکند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد. پس (با این همه مفاسد) آیا دست برمى‏دارید؟ 

نکته ها  

با آن که طبق آمارى که ارائه مى‏شود، بسیارى از قتل‏ها، جرائم، تصادفات، طلاق‏ها، امراض روانى، کلیوى و... ناشى از شراب است، امّا قرآن در این آیه بیان فلسفه‏ى تحریم، روى دو نکته تأکید دارد: یکى ضرر اجتماعى یعنى کینه و عداوت، و دیگرى ضرر معنوى یعنى غفلت از نماز و یاد خدا.

این آیه برجسته‏ترین اثر شراب و قمار را بازداشتن از یاد خدا و نماز دانسته است، اکنون جاى این سؤال است که اگر کارهاى عادّى مثل تجارت، ورزش، تحصیل و مطالعه و امثال آن نیز ما را سرگرم کرده و از یاد خدا و نماز بازدارد، آیا مانند شراب و قمار است؟ آرى، هرچه ما را از خدا غافل کند، مانند شراب و قمار ناپسند است، گرچه اسلام به خاطر لطف و آسان گرفتن، آن را حرام نکرده باشد.  

پیام ها    

1- هر کس که عامل کینه و عداوت در میان مردم شود، مانند شیطان است. «انمّا یرید الشیطان...»

2- تحریکات شیطان دائمى است. «انّما یرید الشیطان» (فعل مضارع، رمز دوام و استمرار است.)

3- جامعه‏اى که در آن عداوت باشد، شیطانى است. «انّما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة...»

4- از الفت و وحدت پاسدارى کنیم و با هر چه آنها را از بین مى‏برد مبارزه کنیم. «انّما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة»

5 - الفت و مهربانى بین اهل ایمان، مورد عنایت خاص خداوند است. «انّما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة»

6- قمار و شراب، ابزار کار شیطان براى ایجاد کینه و دشمنى است. «انّما یرید الشیطان... فى الخمر و المیسر»

7- نماز برترین سمبل یاد خداست. (با اینکه نماز ذکر خداست، نام آن جداگانه آمده است) «عن ذکر اللَّه و عن الصلوة»

8 - بیان فلسفه‏ى احکام، یکى از عوامل تأثیر کلام در دیگران است. «العداوة و البغضاء... فهل انتم منتهون»

9- با تمام عواملى که باعث ایجاد کینه و دشمنى مى‏شود باید مبارزه کرد. «یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء... فهل انتم منتهون»

10- برخى از مسلمانان در صدر اسلام که على رغم تحریم شراب و قمار، باز بدان مشغول بودند، مورد توبیخ خداوند قرار گرفتند. «فهل انتم منتهون»

منبع :تفسیر نور/محسن قرائتی