معرفت مدیر وبلاگ: خانم دکتر سمنبر میرزایی .

و اتقو الله ان الله علیم بذات الصدور( سوره شریفه مائده آیه۷)

معرفت مدیر وبلاگ: خانم دکتر سمنبر میرزایی .

و اتقو الله ان الله علیم بذات الصدور( سوره شریفه مائده آیه۷)

مبارزه با مفاسد اقتصادی

برخی نظرات ولی امر مسلمین حضرت آیه الله العظمی خامنه ای  در باره مبارزه با مفاسد اقتصادی

1- به اعتقاد من مرکزى که باید مبارزه با مفاسد اقتصادى را دنبال کند، دولت است و قوّه‌ى قضاییّه در مرحله‌ى آخر قرار مى‌گیرد. باید دولت سینه سپر کند و به میدان بیاید و مبارزه با مفاسد اقتصادى را به‌جد بخواهد. آن‌جایى که لایحه مى‌خواهد، تنظیم کند و بلافاصله به مجلس بدهد و از مجلس مطالبه کند. وقتى لایحه مى‌آید به شکل قانون مى‌شود؛ به‌دقّت اجرا کند. آن‌جایى که محتاج قانون نیست، بخشنامه‌هاى گوناگون و تصویب‌نامه‌هاى دولت کفایت مى‌کند. بالاخره به‌جد دنبال کند؛ باید این مسأله را جدّى بگیریم.

2- مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت‌خواهى است. این، پایه‌ى مشروعیت ماست. الان درباره‌ى مشروعیت حرفهاى زیادى زده مى‌شود، بنده هم از این حرفها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که این‌جا نشسته‌ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنى هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف کنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همین‌طور. ما براى عدالت و رفع تبعیض آمده‌ایم. ما آمده‌ایم جامعه را از مواهب الهى خودش - که مهمترین مواهب الهى در عدالت وجود دارد - و همچنین مواهب اخلاقى و معنوى برخوردار کنیم. البته معناى این حرف این نیست که ما از زندگى دنیایىِ مردم غفلت کنیم؛ نخیر، مگر مى‌شود؟ اصلاً آخرت بدون دنیا نمى‌شود و امکان ندارد که انسان بخواهد به آن مواهب معنوى برسد و دنیاى ویرانى هم داشته باشد. این کار، دلایل واضحى دارد که نمى‌خواهم آنها را تکرار کنم - مطالبى است که هم شما مى‌دانید، هم من - باید دنیا را آباد کنیم و این کارها همه آباد کردن دنیاست؛ اما دنیاى آبادِ دور از عدالت و دور از معنویت به درد نمى‌خورد. گیرم که رشدمان - به تعبیر غلط که گفته مى‌شود نرخ رشد - آمد بالا و فرض بفرمایید درآمد سرانه‌مان دو برابر و سه برابر شد؛ اما عدالت در جامعه نبود؛ یعنى عمده‌ى این درآمد به یک بخش محدودى رسید و بخش عظیمى از مردم، محروم و گرسنه ماندند. این، کارى نیست که ما باید انجام دهیم؛ این، آن تکلیفى نیست که ما برعهده داریم. تکلیف ما این است که عدالت را در جامعه مستقر کنیم و این هم جز با مبارزه علیه فساد و افزون‌طلبى انسانهاى مفتخوار و سوءاستفاده‌کن امکان‌پذیر نیست. بخشى از کار عدالت این‌جا تنظیم مى‌شود.

3- موضوع دیگر، احساس تنعّم و زندگى مرفّه مسؤولان است. من از این بابت من واقعاً رنج مى‌برم. این البته خطاب به شما نیست. بعضى از شما زندگیهاى خیلى معمولى و خوبى دارید. روند کار نباید به سمت تنعّم روزافزون مسؤولان و تظاهر به این معنا باشد؛ این غلط است. البته در نوع انعکاس مسافرتها، کارها، زندگیها و جلسات ما به مردم هم گاهى چیزهایى دیده مى‌شود که مردم را دلسرد مى‌کند و به‌طور عمیق روى آنها اثر مى‌گذارد. (بیانات  در دیدار اعضای هیات دولت)

4- در امر مبارزه با فساد نباید هیچ تبعیضى دیده شود. هیچکس و هیچ نهاد و دستگاهى نباید استثنا شود. هیچ شخص یا نهادى نمیتواند با عذر انتساب به این‌جانب یا دیگر مسئولان کشور، خود را از حساب‌کشى معاف بشمارد. با فساد در هر جا و هر مسند باید برخورد یکسان صورت گیرد .

فرمان 8 ماده ای مقام معظم رهبری به سران قوا10/2/1380

میزان

دو میزان در انتخابات از نظر امام خمینی رحمه الله علیه:

میزان در هر کس حال فعلی اوست.

میزان رأی ملت است.

(یاد آوری : سوابق خوب نشان همیشه خوب بودن نیست ،چرا که انسانها در هر لحظه زندگی در معرض ابتلاء و آزمایشند تا معلوم شود که کدام یک بهتر عمل می کنند چنان که در آیه دوم سوره مبارکه ملک آمده است،مهم اول کار نیست مهم آخر است که چه می شویم :اللهم اجعل عواقب امرنا خیرا )

انتخاب!

 اهمیت انتخاب!

انتخاب افرادی که به آرمانهای انقلاب شکوهمند اسلامی وفا دارند و پیرو ولایت مطلقه  فقیه بوده و عزت و عظمت و حق ملت بزرگ ایران اسلامی را پاس دارند و در برابر زور گویان و چپاولگران جهان با اقتداری حسینی و با شهامت و شجاعتی بی نظیر مقاومت نمایند و از کسی جز خداوند قهار نهراسند و با هرگونه فسادی که با آرمانهای انقلاب دینی ناسازگار است به طور جدی به مبارزه بر خیزند در همة انتخابات مهم است و از همه مهمتر انتخاب ریاست جمهوری نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران.

شایسته است تا با انتخاب فردی متعهد ، شجاع ، با صلابت ،  دلسوز و پرتلاش بار دیگر وفا داری خود را به انقلاب اسلامی،امام بزرگوار رحمه الله علیه و مقام معظم رهبری دام ظله العالی اعلام  نمائیم.

 

لبیک یا خامنه ای!

تا زنده ایم بر عهد خود وفاداریم!

«برای کوری چشم دشمنان و نومید کردن منافقان و بدخواهان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران سرافراز و نیز برای  لبیک گفتن به ندای ولی امر مسلمین حضرت آیه الله العظمی خامنه ای دام ظله العالی ،همراه با همه وفادران به امام و نظام در  دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شرکت می کنیم»

هجوم به بیت رسالت

عبدالفتاح عبدالمقصود و کتاب «الإمام علی» وى هجوم به خانه وحى را در دو مورد از کتاب خود آورده است و ما به نقل یکى از آنها بسنده مى کنیم: «عمر گفت: وَالّذی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ، لَیَخْرُجَنَّ أَوْ لاَحْرَقَنّها عَلى مَنْ فیها...! قالَتْ له طائفة خافت اللهَ ورَعَتِ الرَّسولَ فی عقبه: یا أباحَفْص، إِنَّ فیها فاطِمَةَ...»! فَصاحَ: لایُبالی وَ إن...! وَ اقْتَرَبَ وَ قَرَعَ الْبابَ، ثُمَّ ضَرَبَهُ وَ اقْتَحَمَهُ... وَ بَدالَهُ عَلیّ... وَ رَنَّ حینَذاکَ صَوْتُ الزَّهْراءِ عِنْدَ مَدْخَلِ الدّارِ... فَإنْ هِیَ إلاّ طَنینَ اسْتِغاثَة...( قسم به کسى که جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش مى زنم. عدّه اى که از خدا مى ترسیدند و پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله)رعایت منزلت او را مى کردند، گفتند: اى اباحفص، فاطمه در این خانه است. بى پروا فریاد زد: باشد!. نزدیک شد، در زد، سپس بر در کوبید و وارد خانه شد. على(علیه السلام) پیدا شد... طنین صداى زهرا در نزدیکى مدخل خانه بلند شد... این ناله استغاثه او بود...!». (عبدالفتاح عبدالمقصود، على بن ابى طالب، ج 4، ص 276-277 )

مظلومیت زهرای اطهر

مبرّد در کتاب «کامل»

ابن ابى الحدید مى نویسد: محمد بن یزید بن عبدالاکبر بغدادى (210-285) ادیب، و نویسنده معروف و صاحب آثار مشهور، در کتاب الکامل، از عبدالرحمن بن عوف داستان آرزوهاى خلیفه را مى نویسد، و چنین یادآور مى شود:

«وَدَدْتُ أنّی لَمْ أکُنْ کَشَفْتُ عَنْ بَیْتِ فاطِمَةَ وَ تَرَکْتُهُ وَ لَوْ أُغْلِقَ عَلَى الْحَرْبِ».(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 2، ص 46 و 47، چاپ مصر)

 مسعودى و «مروج الذهب»

مسعودى (م325) در مروج الذهب مى نویسد: «آنگاه که ابوبکر در حال احتضار بود چنین گفت:

سه چیز انجام دادم و تمنّا مى کردم که اى کاش انجام نمى دادم; یکى از آن سه چیز این بود: فَوَدَدْتُ أنّی لَمْ أَکُنْ فَتَّشْتُ بَیْتَ فاطِمَةَ وَ ذَکَرَ فی ذلِکَ کَلاماً کَثیراً!; آرزو مى کردم که اى کاش حرمت خانه زهرا را هتک نمى کردم.وى در این مورد سخن زیادى گفته است!!».(مروج الذهب، ج 2، ص 301، چاپ دارالاندلس، بیروت.)

مسعودى با اینکه نسبت به اهل بیت گرایشهاى موافقى دارد; ولى اینجا از بازگویى سخن خلیفه خوددارى کرده و با کنایه رد شده است. البتّه سبب را خدا مى داند والبتّه بندگان خدا هم اجمالا مى دانند!

 ذهبى و کتاب «میزان الاعتدال»

ذهبى در کتاب میزان الاعتدال از محمّد بن احمد کوفى حافظ نقل مى کند که در محضر احمد بن محمّد معروف به ابن ابى دارم، محدّث کوفى (م 357)، این خبر خوانده شد:

«إنّ عُمَرَ رَفَسَ فاطِمَةَ حَتّى أسْقَطَتْ بِمُحْسِن; عمر لگدى بر فاطمه زد و او فرزندى که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد!».(میزان الاعتدال، ج 1، ص 139، شماره 552 .)

ابن عبد ربّه

ابن عبد ربّه و کتاب «العقد الفرید»

شهاب الدین احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسى مؤلف کتاب العقد الفرید (م463) در کتاب خود بحثى مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده است. وى تحت عنوان کسانى که از بیعت ابى بکر تخلف جستند، مى نویسد:

«فَأمّا عَلیٌّ وَ الْعَبّاسُ وَ الزُّبَیرُ فَقَعَدُوا فِی بَیْتِ فاطِمَةَ حَتّى بَعَثَ إِلَیْهِمْ أَبُوبَکْرُ، عُمَرَ بْنَ الْخَطّابِ لِیُخْرِجَهُمْ مِنْ بَیْتِ فاطِمَةَ وَ قالَ لَهُ: إنْ أَبَوْا فَقاتِلْهُمْ، فَأَقْبَلَ بِقَبَس مِنْ نار أَنْ یُضرِمَ عَلَیْهِمُ الدّارَ، فَلَقِیَتْهُ فاطِمَةُ فَقالَ: یا ابْنَ الْخَطّابِ أَجِئْتَ لِتَحْرِقَ دارَنا؟! قالَ: نِعَمْ، أوْ تَدْخُلُوا فیما دَخَلَتْ فیهِ الأُمَّةُ!.(17)

على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر، عمر بن خطّاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت : اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! عمر بن خطّاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، ناگاه با فاطمه روبه رو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطّاب آمده اى خانه ما را بسوزانى؟ او در پاسخ گفت: بلى مگر اینکه در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید!».

تا اینجا بخشى که در آن تصریح به تصمیم به هتک حرمت شده است پایان پذیرفت، اکنون به بخش دوم که حاکى از جامه عمل پوشاندن به این نیّت شوم است، مى پردازیم! مبادا تصور شود که قصد آنها تنها ارعاب و تهدید بود تا على(علیه السلام) و یارانش را مجبور به بیعت کنند، و هدف عملى ساختن چنین تهدیدى را نداشتند.

یورش انجام گرفت!

تا اینجا سخنان آن گروه که فقط به سوء نیّت خلیفه و یاران او اشاره کرده اند به پایان رسید. گروهى که نخواستند و یا نتوانستند دنباله فاجعه را به طور روشن منعکس کنند، در حالى که برخى دیگر به اصل فاجعه; یعنى یورش به خانه و... اشاره نموده اند و اینک مدارک یورش و هتک حرمت به خانه حضرت فاطمه(علیها السلام) (در این بخش نیز در نقل مصادر، غالباً ترتیب زمانى را در نظر مى گیریم):

.(عقد الفرید، ج 4، ص 93، چاپ مکتبة هلال.)

السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده  

ایام شهادت مظلومانه حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت!

هتک حرمت خانه وحى

 مورّخ معروف محمد بن جریر طبرى (م310) در تاریخ خود رویداد هتک حرمت خانه وحى را چنین بیان مى کند:

«أتى عُمَرُ بنُ الْخَطّابِ مَنْزِلَ عَلیٍّ وَ فیهِ طَلْحَةٌ وَ الزُّبَیْرُ وَ رِجالٌ مِنَ الْمُهاجِرِینَ، فَقالَ وَاللهِ لاََحْرِقَنَّ عَلَیْکُمْ أَوْ لَتَخْرُجَنَّ إلى الْبَیْعَةِ، فَخَرَج عَلَیْهِ الزُّبیرُ مُصْلِتاً بِالسَّیْفِ فَعَثَرَ فَسَقَطَ السَّیْفُ مِنْ یَدِهِ، فَوَثَبُوا عَلَیْهِ فَأَخَذُوهُ.

عمر بن خطّاب به خانه على آمد در حالى که طلحه و زبیر و گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید، شمشیر از دستش افتاد و دیگران بر او هجوم آوردند و او را گرفتند».

این بخش از تاریخ حاکى از آن است که اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت مى پذیرفت امّا اینکه این گونه بیعت چه ارزشى دارد؟ (تاریخ طبرى، ج 2، ص 443، چاپ بیروت)

وعده الهی

خداى متعال در آیه 55 سوره «نور» مى فرماید:  

«خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند وعده مى دهد آنها را قطعاً خلیفه روى زمین کند، همان گونه که پیشینیان را خلافت روى زمین بخشید» (وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).

آیه فوق مى گوید: خدا وعده حکومت روى زمین و تمکین دین، آئین و امنیت کامل را به گروهى که ایمان دارند و اعمالشان صالح است داده است، اما در این که: منظور از این گروه از نظر مصداقى چه اشخاصى است؟ باز در میان مفسران گفتگو است:

بعضى آن را مخصوص صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) دانسته اند که با پیروزى اسلام در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، صاحب حکومت در زمین شدند (البته منظور از «ارض» تمام روى زمین نیست بلکه مفهومى است که بر جزء و کل صدق مى کند).

بعضى دیگر، اشاره به حکومت خلفاى چهار گانه نخستین مى دانند.

بعضى مفهوم آن را چنان وسیع دانسته اند که این وعده را شامل تمام مسلمانانى که داراى این صفتند مى دانند.

و گروهى آن را اشاره به حکومت مهدى(علیه السلام) گرفته اند که شرق و غرب جهان در زیر لواى حکومتش قرار مى گیرد، آئین حق در همه جا نفوذ مى کند،و ناامنى، خوف و جنگ از صفحه زمین بر چیده مى شود، و عبادت خالى از شرک براى جهانیان تحقق مى یابد.

بدون شک، آیه شامل مسلمانان نخستین مى شود و بدون شک حکومت مهدى(علیه السلام) که طبق عقیده عموم مسلمانان اعم از شیعه و اهل تسنن، سراسر روى زمین را پر از عدل و داد مى کند ـ بعد از آن که ظلم و جور همه جا را گرفته باشد ـ مصداق کامل این آیه است، ولى با این حال مانع از عمومیت و گستردگى مفهوم آیه نخواهد بود.

نتیجه این که: در هر عصر و زمان پایه هاى ایمان و عمل صالح در میان مسلمانان مستحکم شود، آنها صاحب حکومتى ریشه دار و پر نفوذ خواهند شد.

و این که بعضى مى گویند: کلمه «ارض» مطلق است و تمام روى زمین را شامل مى شود و این منحصراً مربوط به حکومت مهدى(علیه السلام) است با جمله «کَمَا اسْتَخْلَفْ...» سازگار نیست; زیرا خلافت و حکومت پیشینیان مسلماً در تمام پهنه زمین نبود.

به علاوه شأن نزول آیه نیز نشان مى دهد که: حداقل نمونه اى از این حکومت در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى مسلمانان (هر چند در اواخر عمر آن حضرت) حاصل شده است.

البته محصول تمام زحمات پیامبران، و تبلیغات مستمر و پى گیر آنها، و نمونه اتم حاکمیت توحید، امنیت کامل و عبادت خالى از شرک در زمانى تحقق مى یابد که مهدى(علیه السلام) آن سلاله انبیاء و فرزند پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ظاهر شود، همان کسى که همه مسلمانان این حدیث را درباره او از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل کرده اند: لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا اِلاّ یَوْمٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الْیَوْمَ حَتّى یَلِىَ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتِى، اِسْمُهُ اِسْمِى، یَمْلاَ ُ الأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً:

«اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نماند، خداوند آن یک روز را آن قدر طولانى مى کند، تا مردى از دودمان من که نامش نام من است حاکم بر زمین شود، و صفحه زمین را پر از عدل و داد کند، آن گونه که از ظلم و جور پر شده باشد».

جالب این که: مرحوم «طبرسى» در ذیل آیه، مى گوید: از اهلبیت پیامبر(صلى الله علیه وآله)نقل شده است: اِنَّها فِى الْمَهْدِىِّ مِنْ آلِ مُحَمَّد: «این آیه درباره مهدى آل محمّد(صلى الله علیه وآله) مى باشد».

در تفسیر «روح المعانى» و بسیارى از تفاسیر شیعه، از امام سجاد(علیه السلام) چنین نقل شده است که در تفسیر آیه فرمود: هُمْ وَ اللّهِ شِیْعَتُنا أَهْلَ الْبَیْتِ، یَفْعَلُ اللّهُ ذلِکَ بِهِمْ عَلى یَدَى رَجُل مِنّا، وَ هُوَ مَهْدِىُّ هذِهِ الأُمَّةِ، یَمْلاَ ُ الأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، وَ هُوَ الَّذِى قالَ رَسُولُ اللّهُ(صلى الله علیه وآله): لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا اِلاّ یَوْمٌ...:

«آنها به خدا سوگند، شیعیان ما هستند، خداوند این کار را براى آنها به دست مردى از ما انجام مى دهد که «مهدى» این امت است، زمین را پر از عدل و داد مى کند، آن گونه که از ظلم و جور پر شده باشد، و هم او است که پیامبر(صلى الله علیه وآله)در حق وى فرموده: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نماند...».

همان گونه که گفتیم، این تفسیرها به معنى انحصار معنى آیه، نیست، بلکه بیان مصداق کامل است.

منتها چون بعضى از مفسران همچون «آلوسى» در «روح المعانى» به این نکته توجه نکرده اند، این احادیث را مردود شناخته اند.

«قرطبى» مفسر معروف اهل تسنن، از «مقداد بن اسود» چنین نقل مى کند: از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم، فرمود: ما عَلى ظَهْرِ الأَرْضِ بَیْتُ حَجَر وَ لا مَدَر اِلاّ أَدْخَلَهُ اللّهُ کَلِمَةَ الاِسْلامِ: «بر روى زمین خانه اى از سنگ یا گل، باقى نمى ماند مگر این که اسلام در آن وارد مى شود» (و ایمان و توحید در سر تا سر روى زمین نفوذ مى کند)(تفسیر نمونه، جلد 14، صفحه 566)