سالروز شهادت مجاهد و عالم خستگی ناپذیر استاد مرتضی مطهری تسلیت باد!
رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : ما کانَ الفُحشُ فی شیءٍ قَطُّ إلّا شانَهُ ، ولا کانَ الحَیاءُ فی شیءٍ قَطُّ إلّا زانَهُ .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : زشتگویى(و زشتکردارى) هرگز در چیزى نبود ، مگر این که آن را عیبناک گردانید و شرم و حیا هرگز در چیزى نبود مگر این که آن را آراست .
رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : لَیَغشَیَنَّ اُمَّتِی مِن بَعدی فِتَنٌ کَقِطَعِ اللیلِ المُظلِمِ ، یُصبِحُ الرجُلُ فیها مؤمِناً ویُمسِی کافِراً ، ویُمسِی مؤمِناً ویُصبِحُ کافِراً ، یَبیعُ أقوامٌ دِینَهُم بعَرَضٍ مِن الدنیا قَلیلٍ .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : پس از من فتنههایى همچون پاره هاى شبِ تار امّتم را فرا پوشاند ، چندان که آدمى بر اثر آنها ، شب مؤمن باشد و روز کافر ، روز مؤمن باشد و شب کافر.مردمانىدین خود را به اندک متاعىاز دنیا مىفروشند.
غیرت
رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : إنّ الغَیرَةَ مِن الإیمانِ .
براستى که غیرت جزو ایمان است .
عنه صلى الله علیه وآله : کانَ إبراهیمُ أبی غَیوراً وأنا أغیَرُ مِنهُ ، وأرغَمَ اللَّهُ أنفَ مَن لا یَغارُ مِن المؤمنینَ .
جدّم ابراهیم (پیامبر) با غیرت بود و من از او غیرتمندترم . خدا ، بینىِ مؤمنى را که غیرت ندارد ، به خاک مالد .
عنه صلى الله علیه وآله : إنّ اللَّهَ تعالى یَغارُ و إنّ المؤمنَ یَغارُ ، وغَیرَةُ اللَّهِ أن یَأتِیَ المؤمنُ ما حَرَّمَ اللَّهُ علَیهِ .
براستى که خداوند غیرت مىورزد و مؤمن (نیز) غیرت مىورزد . غیرت ورزیدن خداوند در جایى است که مؤمن آنچه را خدا بر او حرام کرده ، انجام دهد .
امام صادق علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند :
آگاه باش کسی که بر برادر خود منت بگذارد و غیبتی را که در مجلسی درباره او شنیده است رد کند، خداوند متعال هزار باب از بدی در دنیا و آخرت از او رد می کند و اگر با وجود توانمندی از این کار خودداری ورزد، برای او مثل گناه کسی است که هفتاد بار او را غیبت کرده باشد، خواهد بود.
مرحوم شیخ صدوق به سند خود از امام علی علیه السلام نقل می کند که در ضمن موعظه های خود به نوف البکالی فرمود:
...از غیبت دوری کن، زیرا غیبت نان و خورش سگهای آتش است. ای نوف! دروغگوست کسی که فکر می کند حلال زاده است در حالی که گوشت های مردم را با غیبت کردن می خورد.
در روایت دیگری از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم آمده است :
کسی که فرد مسلمانی را غیبت کند، روزه اش باطل گردد و وضویش شکسته شود و در قیامت در حالی محشور می شود که از دهانش بویی بدتر از مردار به مشام می رسد، به طوری که اهل قیامت از بوی او در عذاب خواهند بود.
اندیشه های زندگی
The best cosmetic for lips is truth
زیباترین آرایش برای لبان شما راستگویی
for voice is prayer
برای صدای شما دعا به درگاه خداوند
for eyes is pity
برای چشمان شما رحم و شفقت
for hands is charity
برای دستان شما بخشش
for heart is love برای قلب شما عشق
and for life is friendship
و برای زندگی شما دوستی هاست
No one can go back and make a brand new start
هیچ کس نمی تونه به عقب برگرده و همه چیز را از نو شروع کنه
Anyone can start from now and make a brand new ending
ولی هر کسی می تونه از همین حالا عاقبت خوب و جدیدی را برای خودش رقم بزنه
God didn't promise days without pain
خداوند هیچ تضمین و قولی مبنی بر این که حتما روزهای ما بدون غم بگذره
laughter, without sorrow, sun without rain
خنده باشه بدون هیچ غصه ای، یا خورشید باشه بدون هیچ بارونی، نداده
but He did promise strength for the day, comfort for the tears
ولی یه قول رو به ما داده که اگه استقامت داشته باشیم در مقابل مشکلات،
تحمل سختی ها رو برامون آسون می کنه
and light for the way
و چراغ راهمون می شه
Disappointments are like road bumps, they slow you down a bit
نا امیدی ها مثل دست اندازهای یک جاده می مونن
ممکنه باعث کم شدن سرعتت در زندگی بشن
but you enjoy the smooth road afterwards
ولی در عوض بعدش از یه جاده صاف و بدون دست انداز بیشتر لذت خواهی برد
Don't stay on the bumps too long
بنابر این روی دست اندازها و ناهمواریها خیلی توقف نکنMove on
به راهت ادامه بده
ای که میترسی ز مرگ اندر فرار
هان ز خود ترسانی ای جان هوشدار
زشت ، روی توست نی رخسار مرگ
جان تو همچون درخت و مرگ ، برگ
در حدیث است که خداوند شفاعت سه طبقه را در قیامت قبول میکند ، یکی طبقه انبیاء ، بعد از آنها طبقه علماء ( در اینجا چون اسم اوصیا ذکر نشده است ، و روایت هم از ائمه ما هست ، پس مقصود از علماء علمای ربانی هستند که در درجه اول ، شامل خود ائمه اطهار میشود و در درجه بعد شامل علمایی که واقعا راه آنها را در پیش گرفتهاند ) . بعد فرمود : ثم الشهداء ، از این دو طبقه : از طبقه انبیاء و طبقه ائمه و علمائیکه راه ائمه را در پیش گرفتهاند ، که بگذریم ، طبقه ای که در قیامت ظهور می کند برای شفاعت ، طبقه شهداء هستند . این شفاعت ، شفاعت هدایت است ، و ظهور و تجسم حقایقی است که در دنیا وقوع یافته است . بعد از انبیاء و اوصیاء و علمائی که پیرو واقعی آنها بودند ، شهدا هستند که گروه گروه مردم را از ظلمات گمراهی نجات داده و به شاهراه روشن هدایت رساندهاند .
امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) میفرماید : خدا شهدا را در قیامت با بهاء و جلالی و با عظمت و نورانیتی وارد میکند که اگر انبیا از مقابل اینها بگذرند و سوار باشند به احترام اینها پیاده می شوند . اینقدر خدا شهید را با جلالت وارد عرصه قیامت می کند .(استاد مطهری)
وحدت اسلامی
مقصود از وحدت اسلامی چیست ؟ آیا مقصود این است : از میان مذاهب اسلامی یکی انتخاب شود ، و سایر مذاهب کنار گذاشته شود . یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود ، و مفترقات همه آنها کنار گذاشته شود ، و مذهب جدیدی بدین نحو اختراع شود ، که عین هیچ یک از مذاهب موجود نباشد ؟ یا اینکه وحدت اسلامی ، به هیچوجه ربطی به وحدت مذاهب ندارد ، و مقصود از اتحاد مسلمین ، اتحاد پیروان مذاهب مختلف ، در عین اختلافات مذهبی ، در برابر بیگانگان است ؟ مخالفین اتحاد مسلمین ، برای اینکه از وحدت اسلامی ، مفهومی غیر منطقی و غیر عملی بسازند ، آن را به نام وحدت مذهبی توجیه میکنند تا در قدم اول ، با شکست مواجه گردد . بدیهی است که منظور علمای روشنفکر اسلامی از وحدت اسلامی ، حصر مذاهب به یک مذهب ، و یا اخذ مشترکات مذاهب و
طرف مفترقات آنها که نه معقول و منطقی است و نه مطلوب و عملی ، نیست . منظور این دانشمندان ، متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان . این دانشمندان میگویند مسلمین مایه وفاقهای بسیاری دارند که میتواند مبنای یک اتحاد محکم گردد ، مسلمین همه خدای یگانه را میپرستند و همه به نبوت رسول اکرم ایمان و اذعان دارند ، کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه است ، با هم و مانند هم حج میکنند و مانند هم نماز میخوانند و مانند هم روزه میگیرند و مانند هم تشکیل خانواده میدهند و داد و ستد مینمایند و
کودکان خود را تربیت میکنند و اموات خود را دفن مینمایند . و جزدر اموری جزئی ، در این کارها با هم تفاوتی ندارند . مسلمین همه از یک نوع جهان بینی برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم و با شکوه و سابقه دار شرکت دارند .
وحدت در جهان بینی ، در فرهنگ ، در سابقه تمدن ، در بینش و منش ، در معتقدات مذهبی ، در پرستشها و نیایشها ، در آداب و سنن اجتماعی خوب میتواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتی عظیم و هایل به وجود آورد که قدرتهای عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند ، خصوصا اینکه در متن اسلام بر این اصل تأکید شده است . مسلمانان به نصر صریح قرآن برادر یکدیگرند و حقوق و تکالیف خاصی آنها را به یکدیگر مربوط میکند . با این وضع چرا مسلمین از این همه امکانات وسیع که از برکت اسلام نصیبشان گشته استفاده نکنند ؟
از نظر این گروه از علمای اسلامی ، هیچ ضرورتی ایجاب نمیکند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامی ، صلح و مصالحه و گذشتی در مورد اصول یا فروع مذهبی خود بنمایند . همچنانکه ایجاب نمیکند که مسلمین درباره اصول و فروع اختلافی فیمابین ، بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند . تنها چیزی که وحدت اسلامی ، از این نظر ، ایجاب میکند ، این است که مسلمین برای اینکه احساسات کینه توزی در میانشان پیدا نشود ، یا شعله ور نگردد متانت را حفظ کنند ، یکدیگر را سب و شتم ننمایند ، به یکدیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند ، منطق یکدیگر را مسخره نکنند ، و بالاخره ، عواطف یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند . و در حقیقت لااقل حدودی را که اسلام در دعوت غیر مسلمان به اسلام ، لازم دانسته است ، درباره خودشان رعایت کنند . « ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن ». برای برخی این تصور پیش آمده که مذاهبی که تنها در فروع با یکدیگر اختلاف دارند ، مانند شافعی و حنفی ، میتوانند با هم برادر باشند
و با یکدیگر در یک صف قرار گیرند ، اما مذاهبی که در اصول با یکدیگر اختلاف نظر دارند به هیچ وجه نمیتوانند با یکدیگر برادر باشند . از نظر این دسته ، اصول مذهبی مجموعهای به هم پیوسته است و به اصطلاح اصولیون از نوع " اقل و اکثر ارتباطی " است ، آسیب دیدن یکی عین آسیب دیدن همه است . علیهذا آنجا که مثلا اصل " امامت " آسیب میپذیرد و قربانی میشود ، از نظر معتقدین به این اصل ، موضوع وحدت و اخوت منتفی است . و به همین دلیل شیعه و سنی به هیچ وجه نمیتوانند دست یکدیگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در یک جبهه قرار گیرند ، دشمن هر که باشد . گروه اول به این گروه پاسخ میدهند ، میگویند : دلیلی ندارد ما اصول را در حکم یک مجموعه به هم پیوسته بشماریم ، و از اصل " یا همه یا هیچ " در اینجا پیروی کنیم . اینجا جای قاعده المیسور لایسقط بالمعسور و ما لایدرک کله لایترک کله است .
سیره و روش شخص امیرالمؤمنین علی ، علیه السلام ، برای ما بهترین و آموزنده ترین درسهاست . علی ، علیه السلام ، راه و روشی بسیار منطقی و معقول که شایسته بزرگواری مانند او بود اتخاذ کرد . او برای احقاق حق خود ، از هیچ کوششی خودداری نکرد ، همه امکانات خود را به کار برد که اصل امامت را احیا کند ، اما هرگز از اشعار " یا همه یا هیچ " پیروی نکرد . بر عکس ، اصل مالایدرک کله لایترک کله را مبنای کار خویش قرار داد . علی در برابر ربایندگان حقش قیام نکرد و قیام نکردنش اضطراری نبود ، بلکه کاری حساب شده و انتخاب شده بود . او از مرگ بیم نداشت ، چرا قیام نکرد ، حداکثر این بود که کشته شود ، کشته شدن در راه خدا منتهای آرزوی او بود ، او همواره در آرزوی شهادت بود و با آن ، از کودک به پستان مادر مأنوستر بود . علی در حساب صحیحش بدین نکته رسیده بود که مصلحت اسلام در آن شرائط ترک قیام و بلکه همگامی و همکاری است . خود کرارا به این مطلب تصریح میکند . در یکی از نامههای خود به مالک اشتر ( نامه 62 از نامههای " نهج البلاغه " مینویسد :
« فامسکت یدی حتی رأیت راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام ، یدعون الی محق دین محمد صلی الله علیه و آله ، فخشیت ان لم انصر الاسلام و اهله ، اری فیه ثلما او هدما تکون المصیبة به علی اعظم من فوت ولایتکم التی انما هی متاع ایام قلائل » .
من اول دست خود را پس کشیدم ، تا دیدم گروهی از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودی دین محمد ( صلی الله علیه و آله ) دعوت میکنند . پس ترسیدم که اگر به یاری اسلام و مسلمین بر نخیزم شکاف یا انهدامی در اسلام خواهم دید که مصیبت آن از فوت خلافت چند روزه بسی بیشتر است . در شورای شش نفری پس از تعیین و انتخاب عثمان به وسیله عبدالرحمان بن عوف ، علی علیه السلام ، شکایت و هم آمادگی خود را برای همکاری اینچنین بیان کرد : « لقد علمتم انی احق الناس بها من غیری ، و الله لاسلمن ما سلمت امور المسلمین ، و لم یکن فیها جور الا علی خاصة » ( نهج البلاغه ، خطبه 72 ) یعنی : شما خود میدانید من از همه برای خلافت شایسته ترم ، و حال به خدا قسم مادامی که کار مسلمین روبراه باشد ، و رقیبان من تنها به کنار زدن من قناعت کنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد ، مخالفتی نخواهم کرد و تسلیم خواهم بود .
اینها میرساند که علی ، اصل " یا همه یا هیچ " را در این مورد محکوم میدانسته است . نیازی نیست درباره روش و سیره علی علیه السلام در این موضوع بیشتر بحث شود ، شواهد و دلائل تاریخی در این زمینه فراوان است ... (شش مقاله ( الغدیر و وحدت اسلامی ) متفکر شهید استاد مرتضی مطهری )