روند اشغال سرزمین "فلسطین " توسط اشغالگران بیگانه و صهیونیست:
عوامل اصلی این منازعه، ( تبدیل این سرزمین به محل یکی از طولانیترین منازعات شناخته شدة بشری )
تاریخ، مذهب و جغرافیای فلسطین.
آنچه امروز به نام "فلسطین " میشناسیم، سرزمینی است بین یک مثلث به مساحت 27هزار کیلومتر مربع که تنها بخشی از "فلسطین تاریخی " را شامل میشود.
باید توجه داشت که "فلسطین " تا ابتدای قرن بیستم میلادی و پایان جنگ اول جهانی، یک محدودة جغرافیایی مشخص با مرزهای شناخته شده و ثابت نبود، بلکه تنها یک نام تاریخی برای منطقهای در غرب آسیا محسوب می شد.این منطقه بین دریای مدیترانه و رودخانه اردن از یک طرف و بین رودخانه "لیطانی " و "دریای سرخ " از طرف دیگر محصور بود و به دلیل اقامت اقوامی با نام تاریخی "پالست " یا "فالسط " در این محدوده که حداقل به 13 قرن پیش از میلاد باز میگردد، "پالستین " یا "فلسطین " نام گرفت.
پیش از "پالست "ها یا "فالسط "ها، این سرزمین تا چند قرن به نام قوم دیگری که در آن استقرار و اکثریت یافته بود، "ارض کنعان " یا "سرزمین کنعان " نامیده میشد.
اطلاعات دقیقی از "فالسط " ها در منابع تاریخی به ثبت نرسیده است اما مسلّم این است که قوم "فالسط " توانست حضور خود را بر این سرزمین تثبیت کند و در طول تاریخ پرحادثة این دیار، راه خود را تا قرون معاصر باز نموده و نامش را بر این قطعه از آسیای غربی جاودانه کند.
*صلیب و هلال
هدف ما در این مجال اندک، بازبینی پیشینه باستانی فلسطین و فلسطینیان نیست، چرا که ریشههای مسائلی که طی یک سده اخیر در فلسطین واقع شده است و انگیزههای عوامل بحران جاری در آن سرزمین، از نظر تاریخی، بسیار متأخر بوده و مشخصاً از روزهایی خونین و طولانی آغاز میشود که در تاریخ تمدن جهان از آن با عنوان "سالهای جنگهای صلیبی " یاد میکنند؛ جنگهایی که دو قرن تداوم یافت و زمینهساز تغییرات جدی در دو تمدن غالب بر جهان، یعنی "تمدن اسلامی " و "تمدن مسیحی " را فراهم ساخت و به جرأت میتوان گفت، آن چه امروز به طور مرسوم با عنوان منازعه "اعراب و اسرائیل " عنوان میشود، چیزی جز تداوم "جنگهای صلیبی " نیست و فلسطین بار دیگر به صحنة نبرد سرنوشتساز دو تمدن غالب جهان تبدیل شده است و این بار نیز نتیجة نبرد، هر چه باشد، تأثیرات عمیق و بنیادینی در آیندة جهان خواهد داشت.
شهر سلام
شهر "بیتالمقدس "( به فتح "م " و سکون "ق ") که در میان مسیحیان و یهودیان به "اورشلیم " یا "جروزالم " اشتهار دارد، قلب "فلسطین " محسوب میشود. این شهر در میان هر سه دین ابراهیمی "یهود، مسیحیت و اسلام "، صاحب تقدس و احترام است.
مسیحیان، این شهر را زادگاه، قتلگاه و مدفن [موهوم] حضرت عیسی بن مریم (علی نبینا و آله و علیهالسلام) میدانند و مسلمانان هم برای محلی تحت عنوان "مسجد الاقصی " که در مرکز "بیت المقدس " واقع است، به عنوان نخستین قبلهگاه مسلمانان (تا پیش از تعیین مسجدالحرام به عنوان قبله مسلمین) و همچنین محل آغاز سفر آسمانی پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) موسوم به "معراج "، حرمت فراوانی قائل هستند. بنابر نص صریح قرآن مجید، "مسجد الاقصی " و اطراف آن توسط خداوند برکت داده شده و بنابر سایر روایات اسلامی، این مسجد، دومین عبادتگاه مهم یکتاپرستان جهان است که سنگ بنای اصلی آن، همانند "مسجدالحرام "، به دستور خداوند متعال و توسط پیامبران الهی (علیهمالسلام) گذاشته شده است.
یهودیان، سرزمین فلسطین را محل تشکیل اولین حکومت پادشاهی یهودی در سال 1029 پیش از میلاد میدانند. بنا بر روایات یهودیان، این حکومت توسط "شائول " تأسیس شد و توسط حضرت داوود (علی نبینا و آله و علیهالسلام) بر سرتاسر فلسطین گسترش پیدا کرد و با قدرت حضرت سلیمان (علی نبینا و علیهالسلام) تثبیت شد و با گسترش در میانه بینالنهرین و مصر، تا سطح قدرتی منطقهای و مقتدر، ارتقا پیدا کرد. این حکومت پس از مرگ "سلیمان "، دچار اختلاف و تجزیه شد و به دو حاکمیت مستقل تبدیل گردید که هر دو طی حدود سه قرن نابود شدند.
مطابق دعاوی یهود "اورشلیم " پایتخت "حکومت متحد یهودی " و مدفن پادشاهان آن، یعنی "داوود " و "سلیمان " است. دانستن این نکته ضروری است که تنها سند موجود برای آن چه یهودیان پیرامون "فلسطین "، "اورشلیم " و "تشکیل حکومت یهود " ادعا میکنند، کتاب "تورات " یا همان "عهد عتیق " است.
با عنایت به آن چه ذکر شد، "بیتالمقدس " همواره کانون توجه ادیان ابراهیمی جهان بوده و طبیعی است که با قدرتیابی هر کدام از این ادیان در عرصههای جهانی، برای تسلط بر این سرزمین به عنوان منطقهای مهم و سرنوشتساز، تلاشهای مؤثری صورت گیرد.
*زیر پرچم مسلمانان
فلسطین طی سالهای 633 تا 638 میلادی به طور کامل توسط سپاه مسلمانان به فرماندهی یکی از صحابه ی پیامبر اسلام (صلوات الله علیه)به نام "اسامه بن زید " از سلطة امپراتوری روم شرقی خارج شد و از آن پس تا 465 سال به عنوان بخشی از "ولایات شام "، تحت حاکمیت بلامنازع مسلمانان قرار گرفت.
*تهدید تمامیت اروپا
به فاصلة کوتاهی پس از فتح فلسطین، لشکریان خلفای مسلمان، سراسر شمال آفریقا را به تصرف درآورده و به تنگهای دریایی در سرزمین "بربرها " (مراکش فعلی) رسیدند که پس از عبور سردار مسلمان، "طارق بن زیاد " از آن ، به تنگه "جبلالطارق " شهرت یافت. مسلمانان با پشت سرگذاشتن این تنگه، قدم به "اروپا " گذاشتند و با تصرف بخش اعظم "شبه جزیره ایبِری " (شامل "اسپانیا " و "پرتغال " کنونی) پشت دروازههای جنوبی فرانسه متوقف شدند. به این ترتیب تمامی سواحل جنوبی دریای مدیترانه تحت حاکمیت مسلمانان قرار گرفت و راه را برای تهدید شبهجزیرة "ایتالیا " - قلب تجاری و مذهبی اروپا - باز کرد.
طی قرن نهم میلادی، سپاهیانی از مسلمانان توانستند در مناطق جنوبی "ایتالیا " نفوذ کرده و حتی چندین بار دروازههای شهر "رُم " را لمس کنند، اما توسط امیرنشینهای اروپایی و با زحمت فراوان به عقب رانده شدند. اگر در آن روزگار، نظام سیاسی اسلام دچار تقسیمبندیها و منازعات داخلی نبود و میتوانست توان بیشتری را در دریای مدیترانه متمرکز کند، بدون شک با تصرف شهری چون "رم "، جغرافیای سیاسی - مذهبی جهان، بسیار با امروز، متفاوت بود.
بههرحال، نتیجة این حملات به جنوب "ایتالیا "، تصرف جزایر استراتژیکی چون "سیسیل " و "پالرمو " توسط مسلمانان بود و به این ترتیب به جز محدودهای ناچیز از سواحل مدیترانه (عمدتاً در مجاورت یونان و ایتالیا) سایر آبهای این دریا، در سیطرة کامل ناوگان تجاری و نظامی مسلمانان قرار گرفت.این وضع تا مقطع "سالهای جنگهای صلیبی " ادامه داشت و دامنة بازرگانی مسلمانان از یک سوی دریا (یعنی از شام و مصر) به سوی دیگر (یعنی تونس، سیسیل، مراکش و اسپانیا) میرسید.
*کلیساوبحران قدرت و طلا
با ورود به قرن دهم میلادی، اروپا (کانون تمدن مسیحی) سیاهترین و فلاکتبارترین روزگار خود را به لحاظ سیاسی، نظامی و اقتصادی آغاز میکرد؛ آن هم در حالی که ممالک اسلامی، طلاییترین سالهای تمدن اسلامی را پشت سر میگذاشتند.
آیین مسیحیت از یک سو به دلیل ناتوانی کلیسا در سامان بخشیدن به ممالک اروپایی و از سوی دیگر به خاطر پایان هزارة اول میلادی و عدم تحقق وعدههای رهبران مذهبی مبنی بر ظهور حضرت مسیح (علی نبینا و علیهالسلام) با بحرانی فرساینده و خطرناک روبهرو بود. قدرتهای ریز و درشت اروپایی نیز با توجه به این "چالش سیاسی و فرهنگی دستگاه کلیسا در افکار عمومی "، سعی داشتند خود را از سلطه "پاپ " رها کرده و عواید اقتصادی مستملکات خویش را به جای سرازیر کردن به سوی روحانیت کاتولیک، در خزائن خود انباشته کنند. در چنین مقطعی، کانونهای ثروت و قدرت مسیحی با تقویت بنیه نظامی و از همه مهمتر با استفاده از مناقشات داخلی مسلمانان، توانستند در سال 1091 میلادی جزیرة "سیسیل " را پس از حدود 600 سال، از کنترل حکومتهای اسلامی خارج کنند. لشکریان مسیحی همچنین موفق شدنداز سال 1085 میلادی به بعد ،حوزة حکومت مسلمین را در "شبهه جزیره ی ایبری " کاهش دهند. به این ترتیب آبهای "مدیترانه شرقی " به روی بازرگانان مسیحی باز شد و شهرهای ایتالیایی "پیزا "، "جنوا "، "ونیز " و "آمالفی " (اصلیترین کانونهای سرمایهداری در اروپای آن زمان) در صدد برآمدند دامنة قدرت تجاری خود را گسترش دهند و با پایان دادن به برتری مسلمانان در "مدیترانة غربی "، بازارهای آسیای غربی را (شامل خاورمیانه امروزی و بخشهایی از آسیای میانه) به روی کالاهای اروپای غربی بگشایند. همچنین با تحقق این امر، گلوگاههای تجاری پرسودی در مسیر باستانی و استراتژیک "جاده ابریشم " تحت اختیار آنان قرار می گرفت. هیچکس به وثوق و درستی نمیداند که این سرمایهداران ایتالیایی تا چه حد به شخص پاپ تقرّب داشتند اما به طور قطع اینان به دنبال بهانههایی برای انگیزش احساسات عمومی بودند تا سپاهیان مورد نیاز خود را جهت تهاجم به مرزهای مسلمانان فراهم کنند و چه انگیزهای برای عوامالناس مسیحی بهتر از آزادسازی زادگاه و مدفن حضرت عیسی مسیح (علی نبیناو علیهالسلام)، در فلسطین بود؟ سرزمینی که سواحلی طولانی در "مدیترانة غربی " داشته و ارزانترین راه تجاری زمینی برای رساندن کالاهای اروپایی به آسیا محسوب میشود.
گرچه نخستین کسی که لوای جنگ را برافراشت راهبی بنام پطرس از اهالی "گل "(فرانسه امروز) بود اما سرانجام این شخص "پاپ " بود که دست به کار شد؛ زیرا برپایی چنین جنگی میتوانست "چالش سیاسی و فرهنگی دستگاه کلیسا در افکار عمومی " را مغفول کرده و باعث "اتحاد اروپای مسیحی " برای مقابله با "کفار " و آزادی "سرزمین مقدس " شود. همچنین اروپای درگیر منازعات خانمانسوز داخلی، به واسطة این تدبیر، میتوانست با انتقال جنگ به خارج از اروپا، صلحی شیرین را تجربه کند. و در نهایت بدیهی بود که در صورت تحقق چنین مفروضاتی آن هم فرماندهی روحانیت کاتولیک، قدرت رنگباختة کلیسا، نسبتاً احیا شود و بخش زیادی از سود سرشار حاصل از این "کشورگشایی مقدس " نیز خزائن کلیسا را انباشتهتر کند.
*حکومت صلیبی اورشلیم
با سخنرانی پاپ "اوربانوس "، فراخوان عمومی از مسیحیان برای آزادی "سرزمین مقدس " آغاز شد و در سال 1097 اولین "ارتش صلیبی " به سوی فلسطین حرکت کرد.هیچ کدام از پادشاهان اروپایی در فرماندهی و هدایت اولین لشکر کشی شرکت نداشتند زیرا از عواقب این ماجرا بسیار بیمناک بودند و فقط نجبا و اصیل زادگان بر صلیبی ها فرمانروایی میکردند.
علی رغم تجهیز و اعزام پر هیاهوی "ارتش صلیبی " ممالک اسلامی به قدری در منازعات داخلی خود غرق بودند که هیچ واکنشی در برابر این تهدید مسلم از خود نشان ندادند.
"صلیبیون " در سفری سه ساله، با گذر از آسیای صغیر و سوریه، به فلسطین پای گذاشت و پس از تصرف شهرهای "الرمله " و "یافا "، به "بیتالمقدس " (اورشلیم) رسید.
"بیتالمقدس " یک ماه در برابر محاصرة "صلیبیون " مقاومت کرد؛ اما سرانجام تسلیم شد و مسیحیان بلافاصله کشتاری عظیم را در تاریخ به نام خود ثبت رساندند و در حالی وارد صحن "بیت المقدس " شدند که گام های خود و سم هسبانشان در زیر لجه ای از خون قرار داشت.سرداران صلیبی در همان روز ، تأسیس "حکومت لاتینی اورشلیم " رادر مناطق تحت اشغال خود به پایتختی "بیت المقدس " اعلام کردند.این کشور جدیدالتأسیس، شامل قسمت اعظم خاک "ولایات شام " می شد و تنها شهرهای "حلب "، "دمشق " و "حمص " در کنترل مسلمانان باقی مانده بود.
"حکومت لاتینی اورشلیم "، بنادر مهم و استراتژیک "یافا "، "صور "، "عکا "، "بیروت " و "عسقلان " را به امیرنشینهای "پیزا "، "ونیز " و "جنوا " واگذار کرد و به این ترتیب کانونهای سرمایهداری ایتالیا نتیجة مطلوب خود را از جنگ صلیبی گرفتند و براثر این پیروزی جان تازهای نیز در "دستگاه پاپی " دمیده شد. این وضعیت، 88 سال به طول انجامید.
*بازگشت "بیت المقدس "
در سال 1188، سپاه مسلمانان به فرماندهی "صلاحالدین ایوبی " در نبردی که به "جنگ حطین " اشتهار دارد، خطوط دفاعی "اشغالگران صلیبی " را درهم کوبید و طی چند ماه، تمامی خاک فلسطین و سوریه (ولایات شام) را آزاد کرد. در این بین "بیتالمقدس " تنها پس از 12 روز محاصره، دروازة خود را به روی سپاهیان صلاحالدین گشود و به این ترتیب فلسطین و پایتخت آسمانیاش، برای حدود 8 قرن دیگر به آغوش اسلام بازگشت.
اروپا و لشکریان صلیبیاش برای بازیابی موقعیت طلایی خود تلاش بسیاری کردند و جنگهای صلیبی را تا یکصد سال بعد ادامه دادند؛ اما با شکستهای مفتضحانهای،که آزادی شهر "عکا " در سال 1291 میلادی آخرین آن ها به شمار می آید، موقتاً راضی به رها کردن "جبهههای صلیبی " شدند.
دربارة نتایج ظاهری و حقیقی جنگهای صلیبی مطلب فراوان است و البته این کتاب، عرصة طرح آنها نیست؛ اما دانستن این نکته ضروری است که تجربة 80 سال تسلط بر آبهای "مدیترانه شرقی "، به قدری شیرین و پرسود بود که از دست رفتن آن، زخمی عمیق بر پیکرة کانونهای ثروت و قدرت اروپایی باقی گذاشت و سودای تسلط مجدد بر این منطقه، هیچگاه از حیطة طرح و برنامههای آنان برای "تسلط بر گلوگاههای قدرت و ثروت جهان " خارج نشد.
منبع: سایت تبیان