در حدیث است که خداوند شفاعت سه طبقه را در قیامت قبول میکند ، یکی طبقه انبیاء ، بعد از آنها طبقه علماء ( در اینجا چون اسم اوصیا ذکر نشده است ، و روایت هم از ائمه ما هست ، پس مقصود از علماء علمای ربانی هستند که در درجه اول ، شامل خود ائمه اطهار میشود و در درجه بعد شامل علمایی که واقعا راه آنها را در پیش گرفتهاند ) . بعد فرمود : ثم الشهداء ، از این دو طبقه : از طبقه انبیاء و طبقه ائمه و علمائیکه راه ائمه را در پیش گرفتهاند ، که بگذریم ، طبقه ای که در قیامت ظهور می کند برای شفاعت ، طبقه شهداء هستند . این شفاعت ، شفاعت هدایت است ، و ظهور و تجسم حقایقی است که در دنیا وقوع یافته است . بعد از انبیاء و اوصیاء و علمائی که پیرو واقعی آنها بودند ، شهدا هستند که گروه گروه مردم را از ظلمات گمراهی نجات داده و به شاهراه روشن هدایت رساندهاند .
امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) میفرماید : خدا شهدا را در قیامت با بهاء و جلالی و با عظمت و نورانیتی وارد میکند که اگر انبیا از مقابل اینها بگذرند و سوار باشند به احترام اینها پیاده می شوند . اینقدر خدا شهید را با جلالت وارد عرصه قیامت می کند .(استاد مطهری)
وحدت اسلامی
مقصود از وحدت اسلامی چیست ؟ آیا مقصود این است : از میان مذاهب اسلامی یکی انتخاب شود ، و سایر مذاهب کنار گذاشته شود . یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود ، و مفترقات همه آنها کنار گذاشته شود ، و مذهب جدیدی بدین نحو اختراع شود ، که عین هیچ یک از مذاهب موجود نباشد ؟ یا اینکه وحدت اسلامی ، به هیچوجه ربطی به وحدت مذاهب ندارد ، و مقصود از اتحاد مسلمین ، اتحاد پیروان مذاهب مختلف ، در عین اختلافات مذهبی ، در برابر بیگانگان است ؟ مخالفین اتحاد مسلمین ، برای اینکه از وحدت اسلامی ، مفهومی غیر منطقی و غیر عملی بسازند ، آن را به نام وحدت مذهبی توجیه میکنند تا در قدم اول ، با شکست مواجه گردد . بدیهی است که منظور علمای روشنفکر اسلامی از وحدت اسلامی ، حصر مذاهب به یک مذهب ، و یا اخذ مشترکات مذاهب و
طرف مفترقات آنها که نه معقول و منطقی است و نه مطلوب و عملی ، نیست . منظور این دانشمندان ، متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان . این دانشمندان میگویند مسلمین مایه وفاقهای بسیاری دارند که میتواند مبنای یک اتحاد محکم گردد ، مسلمین همه خدای یگانه را میپرستند و همه به نبوت رسول اکرم ایمان و اذعان دارند ، کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه است ، با هم و مانند هم حج میکنند و مانند هم نماز میخوانند و مانند هم روزه میگیرند و مانند هم تشکیل خانواده میدهند و داد و ستد مینمایند و
کودکان خود را تربیت میکنند و اموات خود را دفن مینمایند . و جزدر اموری جزئی ، در این کارها با هم تفاوتی ندارند . مسلمین همه از یک نوع جهان بینی برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم و با شکوه و سابقه دار شرکت دارند .
وحدت در جهان بینی ، در فرهنگ ، در سابقه تمدن ، در بینش و منش ، در معتقدات مذهبی ، در پرستشها و نیایشها ، در آداب و سنن اجتماعی خوب میتواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتی عظیم و هایل به وجود آورد که قدرتهای عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند ، خصوصا اینکه در متن اسلام بر این اصل تأکید شده است . مسلمانان به نصر صریح قرآن برادر یکدیگرند و حقوق و تکالیف خاصی آنها را به یکدیگر مربوط میکند . با این وضع چرا مسلمین از این همه امکانات وسیع که از برکت اسلام نصیبشان گشته استفاده نکنند ؟
از نظر این گروه از علمای اسلامی ، هیچ ضرورتی ایجاب نمیکند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامی ، صلح و مصالحه و گذشتی در مورد اصول یا فروع مذهبی خود بنمایند . همچنانکه ایجاب نمیکند که مسلمین درباره اصول و فروع اختلافی فیمابین ، بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند . تنها چیزی که وحدت اسلامی ، از این نظر ، ایجاب میکند ، این است که مسلمین برای اینکه احساسات کینه توزی در میانشان پیدا نشود ، یا شعله ور نگردد متانت را حفظ کنند ، یکدیگر را سب و شتم ننمایند ، به یکدیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند ، منطق یکدیگر را مسخره نکنند ، و بالاخره ، عواطف یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند . و در حقیقت لااقل حدودی را که اسلام در دعوت غیر مسلمان به اسلام ، لازم دانسته است ، درباره خودشان رعایت کنند . « ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن ». برای برخی این تصور پیش آمده که مذاهبی که تنها در فروع با یکدیگر اختلاف دارند ، مانند شافعی و حنفی ، میتوانند با هم برادر باشند
و با یکدیگر در یک صف قرار گیرند ، اما مذاهبی که در اصول با یکدیگر اختلاف نظر دارند به هیچ وجه نمیتوانند با یکدیگر برادر باشند . از نظر این دسته ، اصول مذهبی مجموعهای به هم پیوسته است و به اصطلاح اصولیون از نوع " اقل و اکثر ارتباطی " است ، آسیب دیدن یکی عین آسیب دیدن همه است . علیهذا آنجا که مثلا اصل " امامت " آسیب میپذیرد و قربانی میشود ، از نظر معتقدین به این اصل ، موضوع وحدت و اخوت منتفی است . و به همین دلیل شیعه و سنی به هیچ وجه نمیتوانند دست یکدیگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در یک جبهه قرار گیرند ، دشمن هر که باشد . گروه اول به این گروه پاسخ میدهند ، میگویند : دلیلی ندارد ما اصول را در حکم یک مجموعه به هم پیوسته بشماریم ، و از اصل " یا همه یا هیچ " در اینجا پیروی کنیم . اینجا جای قاعده المیسور لایسقط بالمعسور و ما لایدرک کله لایترک کله است .
سیره و روش شخص امیرالمؤمنین علی ، علیه السلام ، برای ما بهترین و آموزنده ترین درسهاست . علی ، علیه السلام ، راه و روشی بسیار منطقی و معقول که شایسته بزرگواری مانند او بود اتخاذ کرد . او برای احقاق حق خود ، از هیچ کوششی خودداری نکرد ، همه امکانات خود را به کار برد که اصل امامت را احیا کند ، اما هرگز از اشعار " یا همه یا هیچ " پیروی نکرد . بر عکس ، اصل مالایدرک کله لایترک کله را مبنای کار خویش قرار داد . علی در برابر ربایندگان حقش قیام نکرد و قیام نکردنش اضطراری نبود ، بلکه کاری حساب شده و انتخاب شده بود . او از مرگ بیم نداشت ، چرا قیام نکرد ، حداکثر این بود که کشته شود ، کشته شدن در راه خدا منتهای آرزوی او بود ، او همواره در آرزوی شهادت بود و با آن ، از کودک به پستان مادر مأنوستر بود . علی در حساب صحیحش بدین نکته رسیده بود که مصلحت اسلام در آن شرائط ترک قیام و بلکه همگامی و همکاری است . خود کرارا به این مطلب تصریح میکند . در یکی از نامههای خود به مالک اشتر ( نامه 62 از نامههای " نهج البلاغه " مینویسد :
« فامسکت یدی حتی رأیت راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام ، یدعون الی محق دین محمد صلی الله علیه و آله ، فخشیت ان لم انصر الاسلام و اهله ، اری فیه ثلما او هدما تکون المصیبة به علی اعظم من فوت ولایتکم التی انما هی متاع ایام قلائل » .
من اول دست خود را پس کشیدم ، تا دیدم گروهی از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودی دین محمد ( صلی الله علیه و آله ) دعوت میکنند . پس ترسیدم که اگر به یاری اسلام و مسلمین بر نخیزم شکاف یا انهدامی در اسلام خواهم دید که مصیبت آن از فوت خلافت چند روزه بسی بیشتر است . در شورای شش نفری پس از تعیین و انتخاب عثمان به وسیله عبدالرحمان بن عوف ، علی علیه السلام ، شکایت و هم آمادگی خود را برای همکاری اینچنین بیان کرد : « لقد علمتم انی احق الناس بها من غیری ، و الله لاسلمن ما سلمت امور المسلمین ، و لم یکن فیها جور الا علی خاصة » ( نهج البلاغه ، خطبه 72 ) یعنی : شما خود میدانید من از همه برای خلافت شایسته ترم ، و حال به خدا قسم مادامی که کار مسلمین روبراه باشد ، و رقیبان من تنها به کنار زدن من قناعت کنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد ، مخالفتی نخواهم کرد و تسلیم خواهم بود .
اینها میرساند که علی ، اصل " یا همه یا هیچ " را در این مورد محکوم میدانسته است . نیازی نیست درباره روش و سیره علی علیه السلام در این موضوع بیشتر بحث شود ، شواهد و دلائل تاریخی در این زمینه فراوان است ... (شش مقاله ( الغدیر و وحدت اسلامی ) متفکر شهید استاد مرتضی مطهری )
فلج خواب (sleep paralysis) به حالت ناتوانی در انجام حرکات ارادی حین خواب اطلاق می شـود. فلج خواب یـک تـجربـه ی دلــهره آور و هراس انگیز می بـاشد. فـلـج خـواب اغـلب اوقات هنگام بیدار شـدن از خـواب و یـا در مـوارد نـادر هنگام به خـواب رفتن رخ می دهد.
فلج خواب از چند ثانیه تا چـند دقیـقه بـه طـول می انجامد. 25 تا 30 درصد جـمعیت کشـور، حـداقل یک بار در طول زندگی خود اخـتـلال فلج خـواب را تـجـربه کرده اند.
فلج خواب می تواند در هر سنی رخ دهد.
1) ناتوانی در حرکت دادن تنه، دست ها و پاها و صحبت کردن (فرد از فرط ترس می خواهد فریاد بکشد و برای بیدار شدن تقلا می کند، اما گویی تلاش وی بی نتیجه است)
2) فلج تمام و یا بخشی از عضلات بدن
3) احساس خفگی و مرگ (گویی، چیزی روی قفسه سینه ی شما قرار گرفته است)
4) وحشت زدگی و اضطراب.
5) توهمات خواب (hypnagogic hallucinations): به توهمات شنیداری، دیداری و لمسی رویا مانند اطلاق می شود، مانند احساس حضور یک انسان دیگر در اتاق، احساس فشار بر روی قفسه سینه، دیدن سایه ی افراد، دیدن منبع نورانی، شنیدن صدای افراد، شنیدن صدای قدم هایی که نزدیک می شوند، دیدن شبح، احساس خروج روح از بدن، احساس شناور شدن در هوا، شنیدن صدای باز و بسته شدن درها.
آزار و اذیت توسط جن، شیطان، دیو و یا موجودات ماورای زمینی، و یا اشتباه گرفتن آن با تجربه خروج روح از بدن.
عوامل ژنتیکی، اضطراب و استرس، اختلال هراس و اختلال در نظم خواب .
در طی خواب در مرحله ی حرکات سریع چشم (REM)، یعنی مرحله ای که فرد خواب (رویا) می بیند، مغز انتقال پیام های عصبی به سوی عضلات اسکلتی (به استثنای عضله دیافراگم و عضلات چشم) را متوقف می سازد، تا شما رویاهای خود را برون ریزی نکنید (یعنی مثلا وقتی در خواب می بیند می دوید، از رختخواب بلند نشوید و شروع به دویدن نکنید).
هنگامی که شما قصد دارید از خواب بیدار شوید، مغز مجدداً کنترل عضلات را
به دست می گیرد. اما گاهی اوقات، قبل از اینکه مغز کنترل عضلات اسکلتی
را به دست گیرد و عضلات از حالت فلج بودن خارج گردند، شما هوشیاری خود
را باز می یابید که نتیجه ی آن احساس ترس آور فلج بودن بدنتان خواهد بود.
نقطه ی مقابل این عارضه زمانی است که برخی افراد هنگام دیدن رویا، دست ها و پاهای خود را تکان می دهند و یا در موارد شدید تر دچار خوابگردی(راه رفتن در حین خواب) می شوند.
1) کسانی که به طور طاق باز و به پشت می خوابند، بیشتر به فلج خواب دچار می شوند.
2) برنامه ی خواب نامنظم و محرومیت از خواب
3) افزایش استرس و اضطراب
4) تغییرات ناگهانی در سبک و یا محیط زندگی
5) مصرف قرص های خواب آور و آنتی هیستامین ها
1) سعی کنید انگشتان دست یا پای خود را تکان دهید.
2) چشمان خود را به شدت تکان دهید و به دنبال آن پلک ها و سر خود را.
3) سعی کنید وضعیت خروج از بدن را در خودتان القا کنید.
فلج خواب یک اختلال خواب بی خطر است. تنها با رعایت اصول بهداشت خواب، خودداری از طاق باز خوابیدن و کاهش استرس ها و ترس ها می توان تکرار آن را به حداقل رساند.
افرادی که هفته ای یک بار به فلج خواب دچار می شوند، لازم است تحت درمان دارویی (مصرف ضد افسردگی ها) قرار بگیرند.
بهشت شداد
بعضی در ذیل آیه 6 تا 8 سوره فجر ماجرای بهشت شدّاد و هلاکت او را قبل از دیدار آن بهشت نقل کردهاند. در این آیات چنین میخوانیم:
«اَ لَمْ تَرَ کَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتِی لَمْ یخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ؛ آیا ندیدی پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ با آن شهر اِرَم و باعظمت عاد چه نمود؟ همان شهری که مانندش در شهرها آفریده نشده.»
روایت شده: عاد که حضرت هود ـ علیه السلام ـ مأمور هدایت قوم عاد شد، دو پسر به نام «شدّاد» و «شدید» داشت، عاد از دنیا رفت، شدّاد و شدید با قلدری جمعی را به دور خود جمع کردند و به فتح شهرها پرداختند، و با زور و ظلم و غارت بر همه جا تسلط یافتند، در این میان، شدید از دنیا رفت، و شدّاد تنها شاه بیرقیب کشور پهناور شد، غرور او را فرا گرفت (هود ـ علیه السلام ـ او را به خداپرستی دعوت کرد، و به او فرمود: «اگر به سوی خدا آیی، خداوند پاداش بهشت جاوید به تو خواهد داد، او گفت: بهشت چگونه است؟ هود ـ علیه السلام ـ بخشی از اوصاف بهشت خدا را برای او توصیف نمود. شدّاد گفت اینکه چیزی نیست من خودم این گونه بهشت را خواهم ساخت، کبر و غرور او را از پیروی هود ـ علیه السلام ـ باز داشت).
او تصمیم گرفت از روی غرور، بهشتی بسازد تا با خدای بزرگ جهان عرض اندام کند، شهر اِرَم را ساخت، صد نفر از قهرمانان لشکرش را مأمور نظارت ساختن بهشت در آن شهر نمود، هر یک از آن قهرمانان هزار نفر کارگر را سرپرستی میکردند و آنها را به کار مجبور میساختند.
شدّاد برای پادشاهان جهان نامه نوشت که هر چه طلا و جواهرات دارند همه را نزد او بفرستند، و آنها آنچه داشتند فرستادند.
آن قهرمانان مدت طولانی به بهشت سازی مشغول شدند، تا این که از ساختن آن فارغ گشتند، و در اطراف آن بهشت مصنوعی، حصار (قلعه و دژ) محکمی ساختند، در اطراف آن حصار هزار قصر با شکوه بنا نهادند، سپس به شدّاد گزارش دادند که با وزیران و لشکرش برای افتتاح شهر بهشت وارد گردد.
شدّاد با همراهان، با زرق و برق بسیار عریض و طویلی به سوی آن شهر (که در جزیره العرب، بین یمن و حجاز قرار داشت) حرکت کردند، هنوز یک شبانه روز وقت میخواست که به آن شهر برسند، ناگاه صاعقهای همراه با صدای کوبنده و بلندی از سوی آسمان به سوی آنها آمد و همه آنها را به سختی بر زمین کوبید،همه آنها متلاشی شده و به هلاکت رسیدند.[1]
شداد تصمیم گرفت از روی غرور، بهشتی بسازد تا با خدای بزرگ جهان عرض اندام کند، شهر اِرَم را ساخت، صد نفر از قهرمانان لشکرش را مأمور نظارت ساختن بهشت در آن شهر نمود، هر یک از آن قهرمانان هزار نفر کارگر را سرپرستی میکردند و آنها را به کار مجبور میساختند.
دلسوزی عزرائیل برای شدّاد
روزی رسول خدا ـ علیه السلام ـ نشسته بود، عزرائیل به زیارت آن حضرت آمد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از او پرسید: «ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسانها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی رحم آمد؟»
عزرائیل گفت: در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:
1. روزی دریا طوفانی شد و امواج سهمگین دریا یک کشتی را در هم شکست، همه سرنشینان کشتی غرق شدند،تنها یک زن حامله نجات یافت، او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیرهای افکند، در این میان فرزند پسری از او متولد شد، من مأمور شدم جان آن زن را قبض کنم، دلم به حال آن پسر سوخت.
2. هنگامی که شدّاد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بهشت بینظیر خود پرداخت، و همه توان و امکانات ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد، و خروارها طلا و گوهرهای دیگر برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل شد[2] وقتی که خواست از آن دیدار کند، همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب بر زمین نهاد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را قبض کنم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت از این رو که او عمری را به امید دیدار بهشتی که ساخته بود به سر برد، سرانجام هنوز چشمش بر آن نیفتاده بود، اسیر مرگ شد.
در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ رسید و گفت: «ای محمد! خدایت سلام میرساند و میفرماید: به عظمت و جلالم سوگند که آن کودک همان شدّاد بن عاد بود، او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم، بیمادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد، و خودبینی و تکبر نمود، و پرچم مخالفت با ما برافراشت، سرانجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به کافران مهلت میدهیم ولی آنها را رها نمیکنیم، چنان که در قرآن میفرماید:
«إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ؛ ما به آنها مهلت میدهیم تنها برای این که بر گناهان خود بیفزایند، و برای آنها عذاب خوار کنندهای آماده شده است.»[3]
[1] . مجمع البیان، ج 1، ص 486 و 487.
[2] . اوصاف این بهشت بسیار پر زرق و برق در شهر اِرَم، در کتاب مجمع البیان، ج 10، ص 486 و 487 آمده است.
[3] . آل عمران، آیه 178
جوامع الحکایات / محمد عوفی
منبع: سایت تبیان
- پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
- کسی که یک روز و یک شب، پرستاری بیماری را به عهده بگیرد، خداوند او را با ابراهیم خلیل علیه السلام محشور میکند، پس همچون درخشش برقی از صراط عبور میکند و کسی که در برطرف کردن نیازهای مریض تلاش کند و نیاز او را برآورد، همانند روزی که از مادر متولد شده است از گناهانش پاک میگردد.
- امام صادق علیه السلام میفرماید:
- مؤمنان در احسان و نیکی به یکدیگر و مهر ورزیدن و مهربانی به هم، مانند پیکری هستند که هرگاه عضوی از آن به درد آید، اعضای دیگر نیز به بیخوابی و تب با او همدردی میکنند.
در روایت آمده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردی را به خاطر ارتکاب زنا سنگسار نمود. یکی از حاضران به رفیقش گفت: این مرد در جایگاه خود مثل سگ کشته شد. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با آن دو نفر از مرداری عبور کردند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آنها فرمود: با دندان های خود از این مردار بکنید.آنها گفتند: یا رسول الله؛ آیا از گوشت مردار بخوریم؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آنچه از برادر خود به شما رسید تعفن آن بیش از این است.
امام صادق علیهالسلام :
هنگامی که فاسق تظاهر به فسق کند نه احترامی دارد و نه غیبتی .
امام رضا (علیهالسلام) :
من القی جلباب الحیاء فلا غیبۀ له
کسی که چادر حیا را از سر برگیرد غیبت ندارد .
آزادگان دنیا ! وقت قیام باشد
این فتنه ای که اکنون اندر جهان هویداست
هم از عراق و افغان از شهر غزه پیداست
کفر جهان هماهنگ از بهر محو اسلام
بس نقشه های مرموز بر قتل مسلم آراست
در سرزمین اسلام شیطان نموده لانه
بگرفته تحت فرمان هر حکم دست آنهاست
مصر و حجاز و بحرین قرآن نموده پامال
ببرید حبل دین را با صهیونیست همراست
بینند خلق عالم غزه چو قتلگاه است
بهر دفاع ز قرآن اسلام جرم آنهاست
آزادگان دنیا ! وقت قیام باشد
کاین صهیونیزم بی دین خصم مسیح و موسی است
میرزا امیدوار است کاین ظلم محو گردد
در عصر علم و دانش این جهل و ظلم بیجاست
(شیخ حسین میرزائی.ساکن زرند)
«غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما میگساران می رود »
الهم عجل لولیک الفرج