السلام علیک یا فاطمه الزهرا
یا وجیهه عندالله اشفعی لنا عندالله
در اندوه جگر سوز علی سلام الله علیه در مواجهه با فاطمه میان در و دیوار و گاه شستن صورت نیلی و بازوی کبود فاطمه هیچ هنرمند عارفی توانسته مرثیه بسراید آن چنان که از عمق رنج آدمی در چروکهای پیشانی علی خبر دهد و وسعت غمهای خلقت را در پهنای اشک علی بشناسد و بشناساند جز با اشک پنهانی علی ؟!
... مادر نمیر ! مردن برای تو زود است و یتیمی برای ما زودتر . ما هنوز کوچکیم از آب و گل در نیامده ایم هنوز سرهایمان طاقت گرد یتیمی ندارد .
نهال احتیاج به گلخانه و باغبان دارد تاب سوز و سرما و باد و توفان ندارد وما از نهال کوچکتریم و از غنچه ظریفتر .
اما نه . نمان برای محافظت از ما نمان برای مراقبت ما ...
تو خود اکنون نیاز به تیمار داری بمان تا ما ترا روی چشمان خود مداوا کنیم .
تو اکنون به کشتی نجات توفان زده ای می مانی که به سنگ کینه جهال غریق شکسته ای و پهلو گرفته ای . بمان برای اینکه ما بی مادر نباشیم بمان تا ما مادری چون تو داشته باشیم
میدانم که خسته ای و مصیبت بسیار کشیده ای و غم بسیار خورده ای میدانم که به رفتن مشتاقنری تا ماندن وبدانجا دلبسته تری تا اینجا . اما تو خورشیدی مادر ! بمان ! به خفاشان نگاه نکن این کوری مزمن دلت را مکدر نکند تو بخاطر همین چند چشم که آفتاب را می فهمند بمان ! ...
خدا بکشد دشمنان تو را مادر که در طول چند ماه با سوهان خباثت رشته حیات تورا بریدند ...(کشتی پهلو گرفته سید مهدی شجاعی ص 124 -118 با تلخیص )