معرفت مدیر وبلاگ: خانم دکتر سمنبر میرزایی .

و اتقو الله ان الله علیم بذات الصدور( سوره شریفه مائده آیه۷)

معرفت مدیر وبلاگ: خانم دکتر سمنبر میرزایی .

و اتقو الله ان الله علیم بذات الصدور( سوره شریفه مائده آیه۷)

تعبّد اساس‌ دستورات‌ دین‌

اساس‌ دستورات‌ دین‌ بر تعبّد است‌

باید تسلیم‌ حقّ شد، باید تسلیم‌ علوم‌ پیامبر شد، باید در مقام‌ عبودیّت‌ قدم‌ نهاد.

این‌ دانشها علوم‌ ظاهری‌ و طبیعی‌ و مادّی‌ است‌ که‌ بشر از راه‌ چشم‌ و گوش‌ و از راه‌ استعدادهای‌ ذهنی‌ و فکری‌ خود بدست‌ آورده‌ و به‌ آن‌ اتّکاء دارد، علومی‌ که‌ انبیاء می‌آورند از عالم‌ غیب‌ است‌، از عالم‌ سرّ است‌؛ و آن‌ علوم‌ مجرّده‌ حکومت‌ دارد بر علوم‌ طبیعیّه‌، و أفعالی‌ که‌ پیمبران‌ انجام‌ می‌دهند قابل‌ مقایسه‌ با افعال‌ دگران‌ نیست‌.

بشر باید در مقابل‌ پیغمبران‌ خاضع‌ و خاشع‌ باشد، نه‌ اینکه‌ بگوید: این‌ آیه‌ قرآن‌ مجید فلسفه‌اش‌ چیست‌؟ اگر من‌ بدانم‌ قبول‌ میکنم‌، اگر ندانم‌ قبول‌ ندارم‌؛ این‌ حرف‌ غلط‌ است‌.

اگر شما فلسفه آنرا بدانی‌ و قبول‌ کنی‌، آیه‌ را قبول‌ نکرده‌ای‌،

کلام‌ رسول‌ خدا را نپذیرفته‌ای‌؛ بلکه‌ فهم‌ خود را قبول‌ کرده‌ای‌ و اتّکاء به‌ نفس‌ و فهم‌ خود داشته‌ای‌.

بنابراین‌، از سرّ پیغمبر و قلب‌ پیغمبر نیرو نگرفته‌ای‌ و از بوی‌ عطر علوم‌ باطنیّه‌ چیزی‌ بمشام‌ جان‌ تو نرسیده‌ است‌.

امّا کسی‌ که‌ از پیغمبر پیروی‌ میکند و معتقد است‌ که‌ آن‌ رجل‌ الهی‌ که‌ دلش‌ به‌ عالم‌ بالا ارتباط‌ دارد، هرچه‌ می‌گوید راست‌ و عین‌ واقع‌ است‌، بفهمم‌ یا نفهمم‌؛ او پیشرفت‌ میکند و از باطن‌ پیامبر الهام‌ می گیرد.و لذا اساس‌ دستورات‌ دین‌ بر تعبّد است‌؛ حتّی‌ اگر آن‌ مطالبی‌ که‌ انسان‌ فلسفه‌ و حکمتش‌ را هم‌ میداند اگر آنها را از پیامبران‌ بعنوان‌ تعبّد بگیرد و بپذیرد، برای‌ او بهتر است‌.

اصولاً مکتب‌ پیامبران‌ مکتب‌ گرایش‌ بسوی‌ حقائق‌ و استفاضه‌ از عالم‌ باطن‌ و غیب‌، و دعوت‌ بسوی‌ واقعیّات‌ است‌. و بر اساس‌ بیرون‌ شدن‌ از خودی‌ و نفس‌ و پیوستن‌ و گرویدن‌ به‌ خدا و حقّ است‌.

و اگر قرار بشود که‌ تمام‌ علوم‌ انبیاء را انسان‌ با علوم‌ و فکر و سلیقه‌ خود اندازه‌گیری‌ کند و آنچه‌ را که‌ می‌پسندد قبول‌ کند و آنچه‌ را که‌ نمی‌پسندد قبول‌ نکند، واویلا.

تمام‌ افراد بشر به‌ تعداد خود دارای‌ سلیقه‌ و روش‌ و انگیزه‌ و فکر هستند؛ بنابراین‌ باید به‌ اندازۀ‌ تعداد افکار آنها که‌ به‌ اندازۀ‌ تعداد افراد آنهاست‌، فلسفه‌هائی‌ مختلف‌ که‌ با أفهام‌ هر یک‌ یک‌ از آنها موافقت‌ داشته‌ باشد در دسترس‌ آنها قرار داد؛ و این‌ محال‌ است‌.

خلاصه‌، تمام‌ کسانیکه‌ خواستند دستورات‌ خدا را با فکر خود بسنجند و با علم‌ و دانش‌ خود اندازه‌گیری‌ کنند، آنها در همین‌ عالم‌ غرور و استکبار مخلَّد ماندند و در این‌ جهنّم‌ عاجل‌ به‌ آتش‌ آراء باطله‌ خود سوختند.و آن‌ دسته‌ای‌ که‌ دستورات‌ پیامبران‌ را به‌ نورانیّت‌ شناختند و تسلیم‌ و تابع‌ محض‌ شدند و به‌ دنبال‌ آنان‌ حرکت‌ کردند، حقائق‌ بر آنها مکشوف‌ افتاد و ادراک‌ أسرار احکام‌ و فلسفه‌ و حکمت‌ آنرا از مبدأ عالم‌ نمودند.

کلام‌ ملاّصدرا دربارۀ تعبّدی‌ بودن‌ احکام‌ شرعیّه‌

مرحوم‌ صدر المتألّهین‌ دربارۀ‌ آنکه‌ احکام‌ شرعیّه‌ تعبّدی‌ است‌ و بی‌چون‌ و چرا و بدون‌ فهمیدن‌ فلسفه‌ و سبب‌ آنها باید آنها را پذیرفت‌، در مقدّمه‌ «أسفار» مطلب‌ جالبی‌ فرموده‌ است‌ و آن‌ این است‌:

 وَ إنّی‌ لَاسْتَغْفِرُ اللَهَ کَثیرًا مِمّا ضَیَّعْتُ شَطْرًا مِنْ عُمْری‌ فی‌ تَتَبُّعِ ءَارآءِ الْمُتَفَلْسِفَةِ وَ الْمُجادِلینَ مِنْ أهْلِ الْکَلامِ وَ تَدْقیقاتِهِمْ وَ تَعَلُّمِ جُرْبُزَتِهِمْ فی‌ الْقَوْلِ وَ تَفَنُّنِهِمْ فی‌ الْبَحْثِ، حَتَّی‌ تَبَیَّنَ لی‌ ءَاخِرَ الامْرِ بِنورِ الإیْمانِ وَ تَأْییدِ اللَهِ الْمَنّانِ أنَّ قیاسَهُمْ عَقیمٌ وَ صِراطَهُمْ غَیْرُ مُسْتَقیمٍ.

فَألْقَیْنا زِمامَ أمْرِنا إلَیْهِ وَ إلَی‌ رَسولِهِ النَّذیرِ الْمُنْذَرِ؛ فَکُلُّ ما بَلَغَنا مِنْهُ ءَامَنّا بِهِ وَ صَدَّقْناهُ وَ لَمْ نَحْتَلْ أنْ نُخَیِّلَ لَهُ وَجْهًا عَقْلیًّا وَ مَسْلَکًا بَحْثیًّا بَلِ اقْتَدَیْنا بِهُداهُ وَ انْتَهَیْنا بِنَهْیِهِ، امْتِثالاً لِقَوْلِهِ تَعالَی‌: مَآ ءَاتَیـٰکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَیـٰکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا. حَتَّی‌ فَتَحَ اللَهُ عَلَی‌ قَلْبِنا ما فَتَحَ فَأفْلَحَ بِبَرَکَةِ مُتابَعَتِهِ وَ أنْجَحَ..

کلام‌ علاّمۀ طباطبائی‌ (ره‌) دربارۀ لزوم‌ اطاعت‌ فرمان‌ خدا

و نیز علاّمه طباطبائی‌ مُدّ ظلُّه‌ در ذیل‌ آیه‌ شریفه‌ در سورۀ‌ أعراف‌: قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن‌ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُو مِن‌ طِینٍ  فرموده‌اند:

وَ بِالْجُمْلَةِ هُوَ سُبْحانَهُ اللَهُ الَّذی‌ مِنْهُ یُبْتَدَی‌ کُلُّ شَیْءٍ وَ إلَیْهِ یَرْجِعُ کُلُّ شَیْءٍ، فَإذا خَلَقَ شَیْئًا وَ حَکَمَ عَلَیْهِ بِالْفَضْلِ کانَ لَهُ الْفَضْلُ وَ الشَّرَفُ واقِعًا وَ بِحَسَبِ الْوُجودِ الْخارِجیّ؛ وَ إذا خَلَقَ شَیْئًا ثانیًا وَ أمَرَهُ بِالْخُضوعِ لِلاوَّلِ کانَ وُجودُهُ ناقِصًا مَفْضولاً بِالنِّسْبَةِ إلَی‌ ذَلِکَ الاوَّلِ فَإنَّ الْمَفْروضَ أنَّ أمْرَهُ إمّا نَفْسُ التَّکْوینِ الْحَقِّ أوْ یَنْتَهی‌ إلَی‌ التَّکْوینِ.

فَقَوْلُهُ الْحَقُّ وَ الْواجِبُ فی‌ امْتِثالِ أمْرِهِ أنْ یُمْتَثَلَ لاِنَّهُ أمْرُهُ لا لاِنَّهُ مُشْتَمِلٌ عَلَی‌ مَصْلَحَةٍ أوْ جَهَةٍ مِنْ جِهاتِ الْخَیْرِ وَ النَّفْعِ حَتَّی‌ یُعْزَلَ عَنْ رُبوبیَّتِهِ وَ مَوْلَویَّتِهِ، وَ یَعودَ زِمامُ الامْرِ وَ التَّأْثیرِ إلَی‌ الْمَصالِحِ وَ الْجِهاتِ وَ هِیَ الَّتی‌ تَنْتَهی‌ إلَی‌ خَلْقِهِ وَ جَعْلِهِ کَسآئِرِ الاشْیآءِ مِنْ غَیْرِ فَرْقٍ ـ انتهی‌.

بالجمله‌، امّت‌های‌ گذشته‌ نیز به‌ انبیاء خود همین طور می‌گفتند؛ می‌گفتند: ما دارای‌ علم‌ و دانش‌ هستیم‌ و به‌ آن‌ اتّکاء داریم‌ و به‌ آن‌ خوشحال‌ و فرحناکیم‌، دیگر به‌ شما چه‌ نیازی‌ داریم‌. و پیمبران‌ را بر آنچه‌ آورده‌ بودند مورد مسخره‌ قرار میدادند و پیروی‌ از آراء و افکار مرتبط‌ به‌ عالم‌ غیب‌ آنانرا، افکار کودکانه‌ و جاهلانه‌ می‌پنداشتند.

وَ حَاقَ بِهِم‌ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ؛ و احاطه‌ کرد و فرا گرفت‌ آنها را همان‌ وعیدهائی‌ که‌ بر آنها لبخند زده‌ و مورد سُخریّۀ خود قرار میدادند، و عکس‌العمل‌ اعمال‌ و افکار خود، آنها را در پرّه‌ گرفت‌ و مورد سَخَط‌ و عذاب‌ خدا واقع‌ شدند.

عذاب‌ خدا آمد؛ خدا گفت‌: بیائید این‌ عذابها را با علم‌ خود و با غرور ملّی‌ خود بردارید، و خود را از آن‌ برهانید.

چگونه‌ می توانید برهانید؟ این‌ عذابهائی‌ که‌ آمده‌ و گریبان‌ همه‌ را گرفته‌، آن‌ بادی‌ که‌ از جانب‌ پروردگار وزید و مأمور شد قوم‌ عاد را ـ که‌ بر پیامبر خود حضرت‌ هود علی‌ نبیِّنا و آله‌ و علیه‌ الصّلوة‌ و السّلام‌ انکار داشتند ـ هلاک‌ کند.

سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَ ثَمَـٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومًا فَتَری‌ الْقَوْمَ فِیهَا صَرْعَی‌' کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ * فَهَلْ تَرَی‌' لَهُم‌ مِن‌ بَاقِیَةٍ.

«گماشت‌ آن‌ باد را خداوند بر قوم‌ عاد هفت‌ شب‌ و هشت‌ روز، برای‌ قلع‌ و قمع‌ کردن‌ آنها و از بیخ‌ و بن‌ برآوردن‌. آن‌ باد وزید و تمام‌ مردم‌ را مانند تنه‌های‌ درخت‌ خرمای‌ خشک‌ شده‌ از ریشه‌ بیرون آورده‌ بروی‌ زمین‌ ریخت‌، به طوریکه‌ همه‌ هلاک‌ شدند و از آنها کسی‌ باقی‌ نماند.»

این‌ مردم‌ چگونه‌ می‌توانند با علمشان‌، از آن‌ باد مسموم‌ و هلاک‌ کننده‌ که‌ پی‌درپی‌ می‌وزد و چون‌ به‌ بدن‌ برخورد کند هلاک‌ می کند، خود را بر حذر دارند؛ آن‌ بادی‌ که‌ از طرف‌ خدا مأموریّت‌ دارد بر قوم‌ عاد بوزد نه‌ بر غیر آنها.

چگونه‌ میتوانند مبارزه‌ کنند؟ با اتّکاء به‌ قدرت‌ و دانش‌ خود چه‌ قسم‌ می توانند خود را در مصونیّت‌ و حفظ‌ درآورند؟( معادشناسی علامه تهرانی) 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد