شبهات، دربارة حجـاب دینی
1 . حجاب، دلیل منطقی ندارد؟
گفته میشود حجاب دلیل معقول و منطقی ندارد، بلکه اسباب و عللی که بهظلم و جهالت آدمی برمیگردد، منشأ پیدایش آن شده است.
اسباب و عللی چند در این باب گوشزد شده که نخست به نقل آن پرداختهو سپس آنها را به نقد میکشیم.
1 . نظام پدرسالارانه
برخی از ناقدان حجاب، بر این باورند که پوشش زن سرچشمه گرفته ازبنیادهای ایدئولوژی مذاهب پدرسالار است:
چادر و حجاب زن، چه قبل و چه بعد از ماجرای «کشف حجاب»، به مثابةابزاری سیاسی در خدمت سیاست جنسی عمل میکرده است. اما همانطورکه سیاسی بودن مناسبات جنسی به گونهای نامرئی و به ظاهری غیر سیاسی،عمل میکند، عملکرد سیاسی چادر و چاقچور و امثالهم نیز تا قبل از کشفحجاب، نامرئی و پوشیده مانده بود. چادر و حجاب درواقع یکی از عناصرو ابزار حفظ مناسبات موجود جنسی، در خدمت تحکیم و تقویت منطقدرونی سیستم مرد سالاری بوده است. منطقی که علاوه بر وابسته و کهترشمردن، جنسیت و نمودهای جنسی او را منشأ و مظهر فتنه، شهوت و پستیمیداند و گرایش و نزدیکی به آن را باعث دوری مرد از تقوی و پرهیزکاریو روحانیت میانگارد.
چادر یا حجاب در ایران مثل قید و بندهای مشابه آن در سیستمهایمردسالار (نظیر سنت لغو شده پیچیدن و بستن پای زنان در چین) ابزاریاست که در اصل در خدمت حفظ تقسیم قلمروهای مرد و زن به کار گرفتهشده است.
2 . ریاضت و رهبانیت عاملی برای پوشش و ایجاد حریم میان زن و مردبوده، تا بزرگترین موضوع خوشی و کامرانی بشر یعنی لذتجویی جنسی ازمیان برداشته شود.
3 . عدم امنیت زنان در برابر تجاوز و بیعدالتی عاملی دیگر برای پوششزن و پوشاندن وی شده است.
4 . مردان برای بهرهوری بیشتر از زن و استثمار اقتصادی وی او را بهخانهنشینی عادت دادند. نویسندهای دراینباره نوشته است:
خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاری میدانستند که کار او منحصراًرسیدگی به امور خانه و پروردن فرزند بود و هنگامی که این ابزارمیخواست از خانه بیرون برود او را سرتاپا در چادری میپیچیدند و روانةبازار یا خیابان میکردند.
5 . حسادت مردان سبب پوشش زن شده است. مرد برای اینکه زن را بهخوداختصاص دهد و از استفادة دیگران جلوگیری کند سبب پیدایش پوشششدهاست.
6 . قاعدگی و عادت زنانه سبب احساس حقارت زنان و کنارهگیری وکناره گرفتن از آنان شده است.
7 . شهید مطهری عاملی دیگر را برای پوشش زن بیان کرده و میگوید:
به عقیدة ما ریشة اجتماعی پدید آمدن حریم و حائل میان زن و مرد را درمیل به ریاضت یا میل مرد به استثمار زن، یا حسادت مرد، یا عدم امنیتاجتماعی، یا عادت زنانگی نباید جستجو کرد و لااقل باید کمتر در اینهاجستجو کرد. ریشة این پدیده را در یک تدبیر ماهرانة غریزی خود زن بایدجستجو کرد.
بهطورکلی بحثی است دربارة ریشة اخلاق جنسی زن از قبیل حیا و عفاف، واز آن جمله است تمایل به ستر و پوشش خود از مرد. در اینجا نظریاتیابراز شده است.
دقیق ترین آنها این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است کهخود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود دربرابر مرد به کار برده است. زن با هوش فطری و با یک حس مخصوص بهخود دریافته است که از نظر جسمی نمیتواند با مرد برابری کند و اگربخواهد در میدان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عهدة زور بازوی مردبرنمیآید، و از طرف دیگر نقطة ضعف مرد را در همان نیازی یافته است کهخلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب، و زن را مظهرمعشوقیت و مطلوبیت قرار داده است... . وقتی که زن مقام و موقع خود را دربرابر مرد یافت و نقطة ضعف مرد را در برابر خود دانست، همانطور کهمتوسل به زیور و خود آرایی و تجمل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحبکند، توسل به دور نگهداشتن خود از دسترس مرد را نیز جُست و دانست کهنباید خود را رایگان کند، بلکه بایست آتشعشق و طلب او را تیزتر کند.
آنگاه سخن ویل دورانت و اشعاری از مولانا و دیگران را به عنوان شاهداین رأی بیان میدارد.
این رأی را از آن جهت به استاد مطهری نسبت دادیم که وی این نظریه رانقد نکرده و مبنای آن یعنی معشوقیت زن و عاشق بودن مرد را در نوشتههایدیگر خویش پذیرفته و از آن نتایجی علمی به دست آورده است.
این آرا و نظرات، گذشته از آنکه شاهد و گواهی بر عمومیت خویشندارند، با نقدهای عدیدهای مواجهاند:
1 . در این آرا ریشة انسانی برای پوشش آدمی در تاریخ طولانیاش
در نظر گرفته نشده بلکه زن و مرد را در یک جدال صنفی مردانه و زنانه فرضکرده و کارهای او را با آن ارزیابی کردهاند.
2 . اصل پوشش اختصاص به زنان نداشته تا صحت اکثر این آرا قابلقبولشود. پوشش، تاریخی زنانه ندارد بلکه تاریخش انسانی است. با این وصفچگونه میتوان از استثمارگری، حسادت و تجاوزطلبی مردان سخن گفت وآن را فلسفة پوشش دانست.
3 . عمومیت و شمول پوشش در میان اقوام و ملل مختلف، با ایدهها ومرامهای گوناگون، سبب میشود که تأثیرگذاری رهبانیت و زهدگرایی را درپیدایش پوشش نپذیریم.
خلاصة سخن آنکه نمیتوان خصلت فطری حیا و آزرم را در پیدایش وتداوم پوشش نادیده انگاشت و سراغ علل قشری رفت.
البته نمیتوان منکر شد که برخی از این فلسفهها در زمانها و مکانهاییتأثیر گذار بوده باشد؛ ولی انحصار پیدایش پوشش در اینها ناصواب است.
از آن گذشته، عفت و حیا خصلتی انسانی است که تاریخ برنمیتابد و موردپذیرش تمامی انسانها بوده و هست و انسانهای بزرگ و ادیان آسمانی نیزبدان توصیه کردهاند. در شریعت اسلامی نیز برآن تأکید فراوان شده است.
همین خصلت انسانی یکی از فلسفههای اصلی پوشش آدمی بوده است.نمیتوان گفت انسان تنها برای حفاظت از سرما و گرما سراغ پوشش رفت.شریعت اسلامی نیز دفاع از پوشش را بر پایه همین خصلت قرار داده است.شواهدی که ریشهداری این پدیده را در نهاد آدمی نشان دهد کم نیست، دراینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
مترجم کتاب تاریخ لباس که به بررسی 500 سال پوشاک جهاناختصاص دارد، میگوید:
پدید آمدن پوشاک امری تصادفی یا خواستی فردی نبوده است. پوشاکبرمبنای تفکرات و نیازهای اقلیمی، مادی و معنوی اقوام به وجود آمد وآیینه تمامنمایی از تاریخ زندگی بشر شد.
برخی بر اساس مجسمههای برجا مانده، کتیبهها و نقش برجستههایتاریخی چنین استنتاج کردهاند که سرما و گرما علت اصلی اختیار پوشاکنبوده بلکه علت آن حیا و پوشاندن شرمگاه بوده است.
حقیقت آن است که تاریخ بشر قبل از میلاد و پس از آن، پوشش زن و مردرا نشان میدهد. در کتاب تاریخ لباس که نویسندة آن محققی آمریکاییاست و تاریخ پوشاک را تا سال 1950 میلادی بررسی کرده و کتابش متندرسی دانشگاهها است، از هر قوم و ملتی که سخن رانده پوشش نسبتاً کاملآنها را نشان میدهد.
در این کتاب حجیم، تصاویر پوشاک نیز ضمیمة آن است و طبق گفتةنویسنده، از منابع اصلی یعنی سکّه، تندیس، فرش دیواری، نقاشی یاتزیینهای موجود از دورههای قبل، به دست آمدهاست.
از کتاب مقدس برمیآید که در عهد سلیمان(ع) زنان علاوه بر پوششبدن، بُرقَع (روبند) به صورت میانداختند.
همین سنت در زمان ابراهیم(ع) نیز، رایج بود، نامزد اسحق (رِفْقَه) ابتدا کهاسحق را دید برقع بر صورت انداخت.
زنان ایرانی در دورههای مختلف از مادها، هخامنشیان، اشکانیان وساسانیان دارای پوشش بودهاند.
در زمان ماد، با جامهای دو تکه خود را میپوشانیدند. از قطعه فرشیبهدست آمده مربوط به دورة هخامنشی برمیآید که زنان آن عهد پارچة شنلمانندی روی سرمیانداخته که حالتی شبیه به چادر داشته است.
در عهد اشکانیان «زنان قبایی تا زانو برتن میکردند با شنلی که برسرافکنده میشد و نیز نقابی داشتند که معمولاً به پس سر میآویختند».
زنان عهد ساسانی گاهی چادری گشاد و پرچین به سر میکردند که تا وسطساق پا میرسیده است. نقوشی که از بانوان ساسانی در بشقابهای نقره ساختهشده، مینماید که هر یک از بانوان چادری به خود پیچیده دارند.
شاهنامه نیز پوشش زنان ایران باستان را چنین وصف کرده است، شیریندر بارگاه شیرویه میگوید:
مرا از هنر موی بُد در نهان
که او را ندیدی کس اندر جهان
نمودم همین است آن جادویی
نه از تنبل و مکر و از بد خوئی
بگفت این و بگشاد چادر ز روی
همه روی ماه و همه مشک موی
نه کس موی او پیش از این دیده بود
نه از مهتران نیز بشنیده بود
ز دیدار پیران فروماندند
خیو زیر لبها برافشاندند
تهمینه در برابر رستم میگوید:
کس از پرده بیرون ندیدی مرا
نه هرگز کس آوا شنیدی مرا
این نقلها و گزارشهای تاریخی این نظر را تأکید میکند که حیا و آزرمیکی از فلسفههای پوشش بوده است. تمام انگیزه انسان حفاظت از سرما وگرما و یا زیور و خودنمایی نبوده است.گر چه نمیتوان این انگیزهها را درکیفیت و نوع پوشش نفی کرد.
نکتة دیگری که از اینها میتوان به دست آورد این است که رعایت حیا وعفت در میان زن و مرد به تناسب آفرینش هر یک متفاوت بوده است.
پوشش زنان و مردان همیشه متفاوت بوده و زنان از پوشش بیشتریاستفاده میکردند. اگر تنها سرما و گرما انگیزه بود، این تفاوتها قابل تحلیلنبود. حتی زیباییجویی صرف نمیتواند آن را پاسخگو باشد.
تحولی که در نیم قرن گذشته در لباس پدید آمده، به ویژه درکشورهایصنعتی دلیل خاص دارد. برخی پژوهشگران آن را چنین تحلیل کردهاند :
... با آغاز جنگ جهانی دوم، جنگی که بنیان تمدن را تکان داد تکامل لباسشکلی انقلابی به خود گرفت. لباس که بازتابی است از توان اقتصادی، نگرشسیاسی، قابلیتهای فرهنگی و اجتماعی، باورهای مذهبی و فلسفی و پایبندیهای رسمی و سنتی، در روند تکامل خود، زیر نفوذ سیطرة نظامنقشهدار سرمایه قرار گرفت. در این نظام، جایگاهی دیگر یافت؛ و به کالاتبدیل شد و همانند کالا ارزشی دوگانه پیدا کرد. به دیگر سخن هم برآورندةنیازهای بشری گردید و هم محصولی شد برای فروش. پس میبایست نظیرهر کالای دیگر، حداکثر سودآوری را داشته باشد و زمانی به این هدفدست مییافت که به گونهای ساخته نشود که مدت زمان طولانی، قابل مصرفباشد. دیگر آنکه کالا باید وسیعترین بازار، یعنی بیشترین مصرفکننده ومشتری را دارا باشد.
2 . حجاب، یا هویّت جنسی زن
گاه گفته میشود مسألة پوشش که دربارة زن طرح شده و تأکید و توصیهفراوان برآن میشود به معنای آن است که زن جز هویّت جنسی شخصیتیدیگر ندارد. و زمانی میتواند به هویت واقعی خود برسد که هویّت جنسیاشرا با پوشش حفظ کند.
در سخن برخی نقادان چنین میخوانیم:
... به طور خلاصه میتوان گفت تأکید وسواسگونة حکومتگزاران کنونی برحجاب زن، تنها ناشی از یک اعتقاد مذهبی نیست، بلکه در حال حاضرحجاب نمادی است که همچون اهرمی سیاسی در خدمت حفظ مبانی زیرقرار گرفته است :
1 . برداشت و تعریف از زن و هویّت او به مثابه موجودی تماماً جنسی. یعنیجنسیت اگر هم تمامیت او نباشد برسایر ابعاد انسانی او غلبه دارد و در نتیجههمواره ظرفیت فتنه، وسوسة شیطانی و به خطر افکندن تقوی (هم تقوایخود و هم تقوای مرد) را به همراه دارد. لذا تا آنجا که میتوان، زن را بایدپوشاند و از حضورش در کنار مرد جلوگیری کرد.
ممکن است این دیدگاه، برداشت نادرستی از برخی گفتههای طرفدارانحجاب باشد که گفتهاند:
خواهران عزیز دانشگاهی توجه دارند که پوشش کاملاً اسلامی، درعین حالکه یک تکلیف مقدس الهی و اطاعت از آن واجب است، نشانگر شخصیتوجودی زن مسلمان است و شعار استقامت و هویّت اصلی او و حصن حصینو موجب صیانت وی از وساوس شیطانی است.
برخی دیگر گفتهاند:
پوشش زنان باید از سرتا قدم، برجستگیها را کاملاً بپوشاند و بهگونهای باشدکه شخصیت و منزلت زن را حفظ کرده و موجب تبرج و جلوهگری نشود.
در پاسخ باید گفت: اولاً این برداشت از حجاب با متون دینی ناسازگاراست. هیچگاه در قرآن و سنت با این تلقی بر حجاب تأکید نشده است.حجاب و پوشش تنها یک تکلیف است و نشانة یک خصلت انسانی یعنیعفاف. در کنار این خصلت، ارزشهای انسانی دیگری از قبیل: دانش،خیرخواهی برای دیگران، اقامة قسط و عدل، بندگی و عبودیت پروردگار و ...وجود دارد که برای زن و مرد یکسان است و شخصیت زن و مرد با همة اینهاشکل میگیرد و ساخته میشود. اگر زنی پوشش کامل داشت، ولی از آگاهی ودانش بیبهره بود، یا به انسانها خیانت میورزید، و یا تسلیم حق و حقیقتنبود، و یا از مسیر عدالت کناره میگرفت، و یا در برابر پروردگار کُرنشنداشت، آیا شخصیت کامل انسانی خود را بهدست آورده است؟ قطعاً چنیننیست.
قرآن کریم همسر فرعون را میستاید زیرا از کاخ فرعونی و ستمگری اوبیزاری میجوید و از خداوند خانهای در بهشت میطلبد.
«و ضرب الله مثلاً للذین آمنوا امرأة فرعون اذ قالت رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنةو نجّنی من فرعون و عمله و نجّنی من القوم الظالمین»
و خدای برای کسانی که ایمان آوردهاند، زن فرعون را مثل میزند آنگاه کهگفت: ای پروردگار من، برای من در بهشت نزد خود خانهای بنا کن و مرا ازفرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمکار برهان.
و نیز مریم را میستاید چون عفیف بود و دیانت پروردگار را تصدیقمیکرد و در برابر خداوند فرمانبردار بود.
«و مریم ابنة عمران التی احصنتْ فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدقت بکلماتربها و کُتُبِه و کانت من القانتین»
و مریم دختر عمران را که شرمگاه خویش را از زنا نگه داشت و ما از روحخود در آن دمیدیم. و او کلمات پروردگار خود و کتابهایش را تصدیق کردو او از فرمانبرداران بود.
هر آنچه در قرآن از ارزشهای انسانی و دینی یاد شده چون جهاد، دانش،هجرت، سبقت در ایمان، ایمان و عمل صالح و ... برای زنان و مردان یکساناست. بنابراین اگر کسی پوشش و حجاب را تمام شخصیت زن بداند به خطارفته است و ارزشی را جانشین همة ارزشهای دینی ساخته است. البته اینبدان معنا نیست که از حجاب و پوشش صرف نظر شود، بلکه بدان معنا است کهآنرا در جایگاه خود بنشانیم.
بنابراین، اینگونه دیدگاههای افراطی نباید سبب شود یک تئوری
زیر سؤال رود و یا نادیده انگاشته شود.
ثانیاً در مقام تبلیغ و ترویج از یک امر، برای جلب توجه بدان، این اندازهمبالغه متعارف است. در غرب و کشور خودمان شاهدیم که برای بهداشتخانواده، مسواک زدن، ترک سیگار، رنگ لباس و ... چقدر تبلیغ میشود واز چه واژگان و چه شیوههایی بهره گرفته میشود. آیا وقتی که از مسواک زدنتبلیغ میشود و برای آن فواید بیشمار بیان میشود، معنایش آن است کهانسان فقط دندان است؟ و یا این که تنها عامل سعادت، بهداشت خانوادهاست؟ و ... قطعاً چنین نیست و گوینده و طراحان نیز، این عقیده را ندارند.بلکه تبلیغ از یک ایده و جا انداختن آن، چنین اقتضایی دارد.
از آن گذشته تأکید اسلام بر پوشش زن به معنای محدود دانستن هویّت اودر هویّت جنسی نیست. همانگونه که تأکید بر پرهیز مردان از نگاه آلودهبهمعنای هویّت جنسی مردان نیست. به جرأت میتوان گفت همان اندازه که برپوشش زنان تأکید شده، به همان اندازه بر چشمپوشی مردان توصیه شده استو هیچکدام نشاندهندة انحصار کمال مرد و زن در این خصلت نیست. چنانکهوقتی به احادیث و روایات بخش تعلیم و تعلم یا عبادت و بندگی یا عدالت وانصاف رجوع شود، بیش از آن تأکیدها دیده میشود. شاید در شریعتاسلامی بیشترین تأکید بردانش، جهاد، عبودیت، عدالت و انصاف شده است.چرا گفته نمیشود هویّت انسان را اینها تشکیل میدهد؟ به تعبیر دیگر، از اینایراد و ایرادهای مشابه سلامت نفس و رعایت انصاف، استشمام نمیشود؛ بلکهغرضورزی و لجاجت بیشتر در آن دیده میشود.
بنابراین شریعت اسلامی چنین تلقی از انسان ندارد. کتاب و سنت، فلسفه وعرفان هیچکدام آدمی را در خصلتی خاص محدود نساخته، بلکه آدمی رادارای استعدادها و قابلیتهای بیشمار میدانند. او را تا مرز خداگونه شدنفرا خواندهاند و اسباب و طرق آن را فقط پوشش و ترک نگاه آلودهندانستهاند. بلکه مفاهیم بسیاری که به برخی از آن اشاره شد، در رسیدن انسانبه آن کمال مطلق نقش ندارد.
حاصل آنکه اسلام آدمی را موجودی دارای ابعاد و استعدادهای گوناگونمیبیند و کمال او را در فعلیت یافتن همة استعدادها میداند، و عفاف یکی ازاستعدادها است، نه همة آن. و اگر کسی جز این پندارد یا عرضه کند به خطارفته است. البته در مقام تبلیغ و ترویج به طور متعارف نوعی مبالغه و اغراقوجود دارد و این مختص مبلغان دینی نیست، همهجا در وادی تبلیغاغراقهایی به چشم میخورد.
3 . حجاب و نظریة تزریق ایدئولوژی
گفته میشود دیدگاه طرفداران پوشش، ریشه در یکی از نظریههای کاربردرسانهها دارد، و آن اینکه با نگاه، نوعی تزریق ایدئولوژی صورت میگیرد.همانگونه که فیلم، مستقیم و بدون واسطه ایدئولوژی خود را به تماشاگرتزریق میکند، منظرة یک زن نیز چنین است:
... به همین ترتیب، در نظریههای مذهبی رایج در ایران، رابطة چشم و فسادیک رابطة مستقیم و تزریقی و حتی «توطئهای» به شمار میرود: به محضدیدن یک فیلم بد، بیننده از یک شخص اخلاقی و معتقد به سنتهای ملّی واصول مذهبی ناگهان به یک فرد لاابالی و فاسد و از نظر سیاسی منفعل تبدیلمیشود.
به نظر میرسد که اخلاق گرایان مذهبی بهطورکلّی اثر سینما را اثری«تلقیحی» یا «تزریقی» میدانند. بر پایة این نظر، به صرف افتادن نگاه مرد برزنِ بیحجاب یا بیآزرم، مردِ استوار و هوشیار و نیک سرشت، مردیمیشود وابسته و فریب خورده و فاسد.
همین نویسنده این نظریه را چنین تحلیل کرده است :
چنین به نظر میرسد که منظومة نگاه کردن و نشانهشناسی حجاب وبیحجابی که در ایران حاکم است بر پایة سه فرض قرار دارد. نخست این کهچشم انسان، برخلاف گوش او، عضوی کنشپذیر(منفعل) نیست که تنها بهگرفتن و فرا بردنِ دادههای دنیای خارج به مغز بسنده کند. بلکه اندامی استکُنشگر (فعّال) و به اعتباری دستاندرکار که خیره شدنش با مایهای ازتجاوزگرایی دیداری همراه است. ... فرض دوم این است که غریزة جنسیدر زنان آنچنان بیکران و نیرومند (و حتی مفرط) است که اگر مهار نگردد ویا مرد با نگاه خود راهی به آن پیدا کند، به فساد کامل اخلاقی مردان و همةجامعه خواهد انجامید. وسوم اینکه، مرد در برابر کششِ جنسیِ نیرومند زن،موجودی است ضعیف و تأثیر نگاه زن بر او مستقیم و مطلق است.
به نظر میرسد در پاسخ به این ایراد، باید به جواب شبهه قبل توجه کرد. درآنجا این مطلب یاد شد که حجاب و پوشش نشانگر عفت است و عفت یکیاز ارزشهای وجود انسانی است و در کنار آن ارزشهای فراوان دیگری نیزوجود دارد. این تلقی که اگر کسی حجاب داشت شخصیت کامل دارد وبیحجاب شخصیت خود را از دست داده است، مقبول و پسندیده نیست.
یک بخش این نظریه با همان مطلب جواب داده میشود. زیرا نگاهآلودهیا هرزگی جنسی یکی از زمینههای فساد اجتماعی است همانند بیعدالتی،جهل و نادانی، خرافهپرستی، تعصب و... و پوشش و عفت یکی از ارزشهااست در کنار ارزشهای دیگر چون، عدالت و انصاف، دانش و معرفت، ایثار،خیرخواهی و... .
اما آنچه در احادیث آمده و بر غضّ بصر (کنترل چشم) دلالت میکندبدین معنا نیست که آدمی با یک نگاه، انقلاب ماهیت میدهد و از اوج کمال بهدرّة فساد سقوط میکند. بلکه این احادیث آدمی را از خطری بزرگ بر حذرمیدارد که نگاه و نگاهها اگر کنترل نشود، به تدریج آدمی را به آن درّهمیکشاند. بدین معنا که خواستههای نفسانی، دشمن انسان است اما با دیگردشمنان تفاوت دارد. دشمن بیرون را اگر اجابت کردی تو را رها میسازد، اماهوا و هوس چنین نیست. اگر بدان پاسخ گفتی، تو را ناتوانتر یافته، بیشتر برتو چیره میگردد.
این تمثیل نشان میدهد که زبان این روایات، هشدار است در برابر جادهایلغزنده.
اگر مادری به کودک خود گفت: «خوردن قند دندانت را خراب میکند»،آیا معنایش این است که با خوردن یک قند یا شیرینی دندان فاسد میشود؟ یااینکه این سخن مادر هشدار است که این خوردن و خوردنهای دیگر اینضرر را در پی دارد.
از این سخن روشن میشود که پرهیز دادن مردان، هشدار به نوع آنهااست. نه چنین است که همة مردان در برابر غریزة جنسی ضعیف باشند و نهچنین است که همه در برابر این غریزه توانمندند.
شاهد این گفته فتوایی است که اکثر فقیهان بدان التزام دارند. میگویندنگاه کردن به زنهای بیحجاب که اصرار بر بیحجابی دارند، چه مسلمان وچه کافر حرام نیست به شرط آنکه به انگیزة لذت جویی نباشد. اگر نگاه ایناثر مستقیم را داشت نباید مجاز باشد؛ زیرا بیحجاب اثر خود را میگذاردخواه عزیز مصر باشد و خواه نه.
یا اینکه فتوا میدهند که نگاه به زنان بادیه که عادت بر پوشش ندارند حرامنیست به شرط آنکه به قصد لذتجویی جنسی نباشد.
در اینجا نیز این سخن نشان میدهد که مسأله، تزریق فساد با نگاه نیست.بلکه امور دیگری نیز ملحوظ قانونگذار بوده است.
به گمان ما مشکل طراحان این پرسشها این است که برخی احادیث یادیدگاهها را خارج از حوزة شریعت تحلیل میکنند، با اینکه جزء یکمجموعه، در ضمن آن مجموعه معنا میدهد و تفسیر میشود. این سوءبرداشت گریبانگیر بسیاری شده است. اگر میخواهیم مسألة پوشش را تحلیلکنیم باید به کلیة آیات و روایاتی که در پوشش زن و مرد، و نگاه زن و مرد،موارد استثنا را بیان داشته توجه کنیم. بهجز این، سیرة پیشوایان دین را نیزبهعنوان یک منبعِ مطالعه، منظور کنیم.
شاهد دیگری که بر ضعف این تحلیل دلالت دارد، تقسیمی است کهعالمان اخلاق و فقها از گناهان کردهاند. اینان گناه را به صغیره و کبیره تقسیممیکنند و هیچکدام از آنان نگاه مرد یا بیحجابی زن را از گناهان کبیرهندانستهاند. ولی دروغگویی، بدگویی پشت سردیگران، بهتان و افترا و ... راجزو گناهان کبیره دانستهاند.
البته بر این مطلب تأکید دارند که اگر گناه صغیرهای تکرار شد وانجامدهنده برآن مصر بود جزو کبائر خواهد بود.
حاصل مطلب این است که این نظریه تحلیل شتاب گونهای است از برخیروایات و دیدگاههای اسلامی که دقت و تأمل و جامعنگری در منابع، آن رابیاساس میکند..( حجاب مهدی مهریزی)