معرفت مدیر وبلاگ: خانم دکتر سمنبر میرزایی .

و اتقو الله ان الله علیم بذات الصدور( سوره شریفه مائده آیه۷)

معرفت مدیر وبلاگ: خانم دکتر سمنبر میرزایی .

و اتقو الله ان الله علیم بذات الصدور( سوره شریفه مائده آیه۷)

ارتداد

ارتداد

محمدباقر شریعتىسبزوارى

برخى از مخالفان اسلام و گروهى از روشنفکران مى‏گویند: اگر در اسلام آزادى عقیده وجود دارد پس چرا کسانى که از اسلام بر مى‏گردند، به ارتداد محکوم شده و حکم قتل آنها واجب مى‏شود؟ مگر انسان در انتخاب دین، آزاد نیست؟ به فرض، اگر کسى با مطالعه و تحقیق - هر چند سطحى - به این نتیجه برسد که مسیحیت دین معقولى نیست و به مکتب مادى گرایش پیدا کند، آیا اشکال دارد؟ مگر نتیجه تحقیق و تفحص براى هر کسى حجت نیست؟
این پرسش‏ها و اعتراض‏ها ایجاب مى‏کند که موضوع «ارتداد» را از ابعاد مختلف بررسى کنیم تا پاسخى شایسته به آن داده شود.

ارتداد از نظر لغت و اصطلاح

«ارتداد» از ماده «رد» گرفته شده است. در لغت، به معناى مطلق رجوع از چیزى به چیز دیگر است و در اصطلاح، به معناى بازگشت از اسلام به کفر مى‏باشد. راغب اصفهانى در کتاب «المفردات» خود «ارتداد» را به دو معنا گرفته است: یکى، به مفهوم مطلق رجوع و دیگرى، بازگشت از دین به کفر.
از نظر فقهاى شیعه و سنّى، ارتداد عبارت است از: بازگشت به کفر بعد از اسلام. بنابر تعریف راغب اصفهانى، هر ارتدادى از نظر اسلام موجب کفر نیست، چرا که ممکن است ارتداد، بازگشت از کفر به ایمان باشد که از نظر اسلام مطلوب است، و یا رجوع از یک مرام سیاسى به مرام سیاسى دیگر باشد.

ارتداد از نظر قرآن‏ کریم

در قرآن کریم، غالباً ارتداد به مفهوم لغوى آن آمده است؛ چنان که در آیات ذیل مى‏خوانیم:
1 - «فلما ان جاء البشیر القاه على وجهه فارتدّ بصیراً؛(1) هنگامى که مژده دهنده آمد و پیراهن یوسف را بر صورت یعقوب انداخت، چشمانش به حالت اولیه برگشت (بینا شد).»
2 - قرآن در باره اصحاب کهف مى‏فرماید: «فارتدّا على آثارهما قصصاً؛(2) از طریق نشانه‏ها، از همان راهى که رفته بودند، برگشتند.»
در قرآن فقط دو آیه به ارتداد از دین اشاره کرده، ولى بقیه آیات ارتداد، در باره بازگشت به دوران جاهلیت و یا مطلق رجوع به کار رفته است. آن دو آیه عبارت اند از:
الف - «یا ایها الذین آمنوا من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتى الله بِقومٍ یحبّهم و یحبّونه؛ (3) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، هر یک از شما از دینش برگردد چه باک ؛ خداوند به زودى گروهى را جاى گزین خواهد کرد که پروردگار آنان را دوست مى‏دارد و آنان نیز خدا را دوست مى‏دارند.»
ب - «و من یرتدد منکم عن دینه فَیَمُت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم فى الدنیا و الاخرة؛(4) از میان شما آنان که از دینشان برگردند و کافر بمیرند، اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده و جاودانه در جهنم باشند.»
در این دو آیه، سخن از مجازات مرتدان به میان نیامده و اصولاً در قرآن حکم مرتد اعلام نشده است؛ آن چه بیان شده، نابودى اعمال آنان و یا جاى گزینى مؤمنان بهتر و برتر است؛ در صورتى که مجازات محاربان با خدا و رسول، صریحاً مشخص گردیده است.

ارتداد در نگاه سنّت

روایات ارتداد نیز مانند آیات ارتداد، دو گونه‏اند: دسته‏اى، ارتداد را به مفهوم مطلق بازگشت از چیزى به چیز دیگر بیان کرده‏اند و دسته‏اى دیگر، بازگشت از دین به کفر را معناى ارتداد دانسته‏اند. هم چنین در این روایات، گاهى حکم مرتد بیان گردیده و در بعضى، فقط به ارتداد و کفر افراد مرتد اشاره شده است.
الف) دسته اول، روایاتى است که ارتداد را مطلق رجوع گرفته و نامى از متعلق و مورد آن ذکر نکرده است. در این قسمت، روایات فراوان است که به یک مورد اکتفا مى‏شود:
ابا بصیر از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: «ارتدّ الناس بعد رسول الله الا ثلاث: ابوذر، سلمان و مقداد»(5)؛ در این حدیث، مقصود از ارتداد، بدون شک ارتداد از دین نیست، بلکه ارتداد سیاسى و اجتماعى است. از این رو هیچ فقیهى با استناد به این روایت و روایاتى مانند آن، فتوا به کفر مرتدان سیاسى نداده است.
ب) دسته دوم، روایاتى است که ارتداد را به معناى بازگشت از دین گرفته است، که به ذکر دو نمونه بسنده مى‏شود:
1 - امام صادق (ع) فرمود: «من جحد اماماً مِنَ الله و برى‏ء منه و من دینه، فهو کافر مرتد عن الاسلام؛(6) هر یک از شما امام و پیشواى الهى را منکر شود و از او و دینش بیزارى جوید، پس او کافر است و از اسلام خارج مى‏باشد». این حدیث، خطاب به شیعیان است که به امامت دوازده امام معتقدند.
2 - در حدیثى دیگر مى‏فرماید: کسى که از دین اسلام برگردد و یا آن چه بر پیامبر نازل شده، پس از مسلمان شدن کفر بورزد، توبه او پذیرفته نمى‏شود.(7)
برخى از روایات، حکم مرتد را به گونه مبسوط بیان کرده‏اند که فقط به یک نمونه بسنده مى‏شود: کسى که از اسلام برگشته باشد، زنش جدا مى‏شود، ذبیحه او حرام مى‏گردد و قاضى سه روز به وى مهلت مى‏دهد تا بیندیشد و آگاهانه توبه کند؛ اگر توبه نکرد، روز چهارم کشته مى‏شود و اموالش به ورثه مسلمانش مى‏رسد.

تاریخچه ارتداد

تاریخ پیدایش ارتداد به آغاز پیدایش اسلام بر مى‏گردد. گروهى از ترس و تهدید مخالفان در حالى که هنوز ایمان در قلب آنها رسوخ نکرده بود، به هنگام پیروزى مقطعى مشرکین و یا در شرایط خفقان، از آیین اسلام بر مى‏گشتند؛ چنان که یک عده نیز تا سر حدّ جان پایدار مى‏ماندند و بر سر پیمان خویش جانشان را فدا مى‏کردند؛ مانند: یاسر، سمیه، بلال حبشى و حبیب بن زید انصارى که به وسیله مسیلمه کذاب دست‏گیر شد و وقتى از او پرسیدند: آیا به رسالت حضرت محمد (ص) گواهى مى‏دهى؟ گفت: بلى. گفتند: به رسالت مسیلمه نیز شهادت مى‏دهى؟ گفت: حرف شما را نمى‏شنوم. پیروان مسیلمه او را قطعه قطعه کردند.(8) البته عده‏اى نیز از تقیّه استفاده مى‏کردند و به حسب ظاهر از پیامبر برائت مى‏جستند و آزاد مى‏شدند.
این موضوع در میان عقلاى دنیا معمول است که مجاهدان جامعه براى نابود ساختن قدرت‏هاى ستم گر باید از روش «مخفى کارى» استفاده کرده و راز خود را پنهان نگه دارند تا گروه خود را بیهوده از دست ندهند. امام صادق فرمود: «التقیة ترس المؤمن و التقیة حرز المؤمن؛(9) تقیه، سپر و حصار حفاظتى مؤمن است.»
برخى در باره تقیّه عمار اظهار داشتند که او از ایمان خارج شده است، ولى رسول اکرم (ص) فرمود: من عمار را خوب مى‏شناسم؛ از فرق سر تا قدم، پر از ایمان است و ایمان با گوشت و پوستش آمیخته است.
البته گروهى بودند که از اول ایمان نیاوردند و چون قصد توطئه داشتند، به حسب ظاهر مسلمان مى‏شدند و سپس از اسلام بر مى‏گشتند و علیه آن تبلیغ مى‏کردند. یک دسته هم به طمع مقام و جاه مسلمان شده بودند، اما به کفر برگشتند. قرآن هر دو گروه را افشا و رسوا ساخت: «و قالت طائفةٌ من اهل الکتاب آمِنوا بالذى انزل على الذین آمَنوا وجهَ النهار و اکفروا آخره لعلّهم یرجعون؛(10) جمعى از اهل کتاب به یارانشان گفتند: شما در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز برگردید و کافر شوید تا شاید مسلمانان متزلزل شوند و از ایمانشان برگردند.»
گروهى از منافقان هم براى ایجاد اختلال در حکومت اسلامى، در فرصت‏هاى مناسب همین شیوه را پیش گرفتند، ولى با افشاى این توطئه، مسلمانان آنان را سرکوب کرده و مرتد اعلام گردیدند.

موجبات ارتداد

از کلمات فقیهان اسلامى و برخى از نصوص دینى استفاده مى‏شود که علل و عوامل ارتداد، متعدد است که به بعضى اشاره مى‏کنیم:
1 - اگر مسلمانى بدون دلیل موجّه و تحقیق عاقلانه، منکر خدا، توحید و رسالت حضرت خاتم انبیا (ص) شود، به ارتداد محکوم مى‏گردد، چرا که مسلمان شدن یک انسان با اجراى شهادتین (یعنى شهادت به وحدانیت الهى و رسالت حضرت محمد) صورت مى‏گیرد. بنابر این انکار هر یک از این امور، باعث کفر و ارتداد مى‏شود. البته در این مسئله بین فقها اختلاف است؛ بعضى معتقدند که انکار منکران در صورتى موجب کفر است که از روى عقل و اختیار و آگاهى باشد و یا تکذیب او به انکار یکى از اصول دین بر گردد، لیکن اقلیتى از فقها بر این باورند که صِرف انکار اصول دین و یا یکى از ضروریات مذهب، باعث ارتداد مى‏شود، چه از روى عقل و آگاهى باشد و چه نباشد. منکر شدن ضروریات دین نیز موجب کفر است، خواه به انکار اصول دین بینجامد یا نه.
بنابر این اگر کسى حجاب اسلامى را منکر شود و بداند از ضروریات اسلام است و شبهه‏اى در ذهن او ایجاد شده باشد که حجاب در قرآن نیامده بلکه ساخته و پرداخته عالمان دینى است، بدون شک مرتد نیست؛ ولى اگر بداند تمام علماى سنّى و شیعه آن را با استفاده از کتاب و سنّت، ضرورى دین دانسته‏اند و با وجود آن، مخالفت خود را اظهار بدارد، در این صورت کافر خواهد بود.
اما اگر کسى «ازدواج موقت» را منکر شود، در صورتى که از اهل سنت باشد، به کفر منتهى نمى‏گردد؛(11) ولى اگر شیعه باشد و گرفتار شبهه ذهنى نباشد و بداند عموم علماى شیعه آن را پذیرفته‏اند، در این صورت، محکوم به کفر و ارتداد است.
2 - بدعت گذاران و مدعیان نبوت: برخى از فقیهان بر این باورند اگر مسلمانى معتقد به چیزى باشد که مخالف با واقعیت‏هاى عینى و یا شرعى و دینى است و آن امر را براى خود «مذهب» قرار دهد و بر آن اساس اعتقاد پیدا کرده و عمل کند، بى گمان از دین خارج شده و مرتد خواهد بود.
3 - ساحران: کسانى که مردم را از طریق سحر، گمراه و یا در زندگى آنها تصرف ناروایى مى‏کنند و یا بین زن و شوهر جدایى مى‏افکنند، محکوم به ارتدادند، مگر این که پیش از رسیدن به محکمه قضایى، توبه کرده باشند و اظهار توبه و ندامت، کافى است.
4 - زندیق: یکى از موجبات ارتداد، «زندیق» بودن است. زندیق به کسى مى‏گویند که تظاهر به ایمان کرده و کفر باطنى خود را مخفى مى‏سازد تا به مقاصد خویش برسد. در زمان شاه معدوم، برخى از کمونیست‏ها براى تحریک مردم، از آیات قرآن و نهضت امام حسین (ع) بهره مى‏جستند. البته زندیق نیز اگر پیش از محاکمه به زندیق بودن خویش اعتراف کرده و قبل از دعوت به توبه، بازگشت خود را به اسلام اعلام کند، آزاد مى‏شود.
5 - دشنام دهنده به پیامبر اکرم (ص)، عیب گیرنده، کسى که به پیغمبر تهمت زنا بزند و نیز کسى که رسول اسلام و احکام دین را مسخره کند، مرتد محسوب مى‏شود.

اقسام مرتد

از نظر مکتب تشیع، مرتد بر دو قسم است: مرتد فطرى و مرتد ملى.
مرتد فطرى به کسى گفته مى‏شود که از پدر یا مادر مسلمان تولد یافته باشد و پس از قبول اسلام، اظهار کفر کرده باشد.
مرتد ملى کسى است که به هنگام انعقاد نطفه، پدر و مادرش مسلمان نبوده‏اند، اما اسلام را پذیرفته و سپس از آن باز گشته است.
البته فقهاى اهل سنت به چنین تفصیلى معتقد نیستند و براى مرتد، حکم واحدى قائلند.

شرایط ارتداد

فقها براى تحقق ارتداد، شرایطى ذکر کرده‏اند که عبارت‏اند از: 1 - عقل؛ 2 - بلوغ؛ 3 - اختیار و آزادى.
اگر کسى سلامت عقلى نداشته باشد و اظهار کفر کند، مرتد محسوب نمى‏شود. هم چنین است اگر کسى به مرحله بلوغ جنسى و تکلیف نرسیده باشد، چرا که از صغیر (غیر بالغ) و مجنون رفع تکلیف شده است.
و نیز اگر کسى را با تهدید، تطمیع، شکنجه و یا زندان انداختن به اظهار کفر وادار نمایند، چنین کسى محکوم به ارتداد نمى‏شود، چرا که از نظر اسلام این گونه اقرار کردن اعتبار ندارد.
وانگهى، ارتداد انسان باید با میل و رغبت و اراده جدى باشد و در مقام هزل، تقیّه و یا توریه نباشد، زیرا کفر در مقام تقیّه، باعث ارتداد نمى‏شود. قرآن کریم در این زمینه مى‏فرماید: «من کفر بالله من بعد ایمانه الاّ من اکره و قلبه مطمئن بالایمان؛(12) کسى که پس از ایمان به خدا، کفر بورزد، نه آن که او را به زور وادار کنند تا اظهار کفر کند و حال آن که قلبش مطمئن به ایمان باشد، بدون شک به کفر و ارتداد کشیده نمى‏شود.»
مصداق روشن این آیه، عمار یاسر است که با پدر و مادرش در چنگال مشرکان گرفتار شدند. یاسر و سمیه مقاومت کردند و به شهادت رسیدند، ولى عمار براى حفظ جان خویش، خدا و رسولش را انکار کرد و حال این که قلبش آکنده از ایمان بود؛ این گونه افراد مورد عفو قرار مى‏گیرند.
اما کسانى که دل‏هاشان براى پذیرش کفر و نفاق آماده است و در پى بهانه و زمینه مساعد به سر مى‏برند، به مجرد این که تهدید و یا تطمیع شوند، راه کفر را در پیش مى‏گیرند؛ چنان که در جنگ احد پس از شکست مقطعى، گروهى آرزوى کفر مى‏کردند. خداوند در همین آیه از آنان چنین یاد مى‏کند: «و لکن من شرح بالکفر صدراً فعلیهم غضب من الله و لهم عذاب عظیم؛(13) ولى کسانى که سینه و دل خویش را براى پذیرش کفر گشاده‏اند، غضب الهى و عذاب بزرگى بر آنها خواهد بود.»
آن گاه فلسفه این پذیرش را چنین بیان مى‏کند: «ذلک بانّهم استحبّوا الحیاة الدّنیا على الاخرة و انّ الله لا یهدى القوم الکافرین؛(14) و این بدان سبب است که اینان زندگى دنیا را بیشتر از زندگى آخرت دوست دارند و تحقیقاً خداوند قوم کافر را هدایت نمى‏کند.»
در آینده، احکام ارتداد و شرایط آن را از نظر شیعه و سایر مذاهب اسلامى بیان مى‏کنیم.

پی نوشت ها:
1)یوسف (12) آیه 96.
2) کهف (18) آیه 64.
3) مائده (5) آیه 54.
4) بقره (2) آیه 217.
5) بحارالانوار، ج 22، ص 352.
6) وسائل الشیعه، ج 18، ص 544.
7) همان.
8) سید قطب، تفسیر فى ظلال القرآن، ج 5، ص 284.
9) وسائل الشیعه، ج 11، ص 6.
10) آل عمران (3) آیه 72.
11) اهل سنت، ازدواج موقت را نه تنها از ضروریات نمى‏دانند، بلکه آن را در گذشته حرام مى‏دانستند و بنابر شنیده‏ها، علماى عربستان سعودى حرمت آن را برداشته‏اند و براى دانشجویان و کسانى که امکانات ازدواج دائم را ندارند، یک نوع ازدواج موقت را تجویز نموده‏اند.
12) نحل (16) آیه 106.
13) همان.
14) همان، آیه 107.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد