معرفت مدیر وبلاگ: خانم دکتر سمنبر میرزایی .

و اتقو الله ان الله علیم بذات الصدور( سوره شریفه مائده آیه۷)

معرفت مدیر وبلاگ: خانم دکتر سمنبر میرزایی .

و اتقو الله ان الله علیم بذات الصدور( سوره شریفه مائده آیه۷)

ویژگی های جامة کعبه

ویژگی های جامة کعبه

جامة کعبه از 54 قطعه ترکیب یافته ، طول هر قطعه 14 متر و پهنای آن 95 سانتی متر و مساحت کلی آن2650 متر مربع بالغ می شود کمربند پرده از 16 قطعه ترکیب یافته و محیط آن 45 متر و پهنایش 95 سانتی متر است برای تهیه جامة کعبه به 670 کیلوگرم ابریشم خالص نیاز است تا با 720 کیلو گرم مواد رنگ آمیزی به انجام برسد، کمربند و پرده دروازة کعبه رشته های نقره ای و طلا فام دارد که وزن مجموع آن به 120 کیلوگرم میرسد.

پرده دارای دو بخش است یکی پوشش ظاهری که همیشه رنگ سیاه دارد و دیگر پردة داخلی که دارای رنگ غیر سیاه است . روشن نیست که رنگ سیاه برای چه انتخاب شده اما هر چه هست بسان یک خال سیاه در تارک سطح سفید مسجد الحرام رخ نمایی می کند و ظرافت و زیبایی خاصی را به نمایش می گذارد.

پرده در کعبه ،که  ‹‹برقع›› نام دارد از پارچه ابریشمی سیاه بافته شده و در روی آن آیات قرآن کریم نقش بسته است و با رسم الخط در بالای آن نوشته شده است :‹‹ این پرده در مکه مکرمه ساخته شده و بر کعبه مشّرفه اهدا گردیده است ›› در پایین آن این جمله نقش گردیده است : ‹‹ خادم الحرمین الشریفین الملک فهد بن عبدالعزیزآل سعود تقبل الله منه .›› هزینه تهیه جامة کعبه مشرفه به بیش از 17 میلیون ریال سعودی می رسد . همه آیات کریمه قرآنی که بر جامه کعبه نوشته شده با رشته های نقره ای طلا فام با خط زیبا نقش گردیده است. در روایات اهل بیت علیهم السلام گرفتن پرده کعبه و تضّرع و دعا در آن هنگام تاکید شده است چنانکه نقل شده است که امام علی بن الحسین. (ع) فراوان چنین می کردند تا چند سال پیش از این ،  بنی شیبه که از دوران جاهلیت سدانت کعبه در دستشان بود پردة تعویض شده را میان خود تقسیم می کردند(با نظارت دولت ) اکنون به دلایل خاصّی که شاید مهمترین آنها جلوگیری از امر تبرک به پرده کعبه باشد برخی علمای وهابی پیشنهاد حفظ پرده و عدم تقطیع و تقسیم سالانه آن را داده اند به دنبال آن قرار شد تا پرده حفظ شود و دربرابر دولت سالانه مبلغی به آل شیبه بپردازد.  (آثار اسلامی مکه و مدینه رسول جعفریان جلد 2 ص 89) س. میرزایی

                                                                                                         

اهداف قیام امام زمان (

اهداف قیام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف )

از مهم‏ترین اهداف قیام حضرت مهدى‏علیه السلام، بر پایى عدل و قسط در جامعه بشرى و بسط و توسعه آن بر کل کره زمین و بین تمام انسان‏ها است.

 معناى لغوى «عدل» آن است که از نظر انسان‏ها مستقیم است و آن ضد جور است و حکم به حق را نیز گویند. «قسط» در لغت به معناى عدل است.

 بدون تردید کمتر مسأله‏اى است که در اسلام به اهمیت عدالت باشد؛ زیرا مسأله «عدل» همانند مسأله «توحید» در تمام اصول و فروع اسلام ریشه دوانده است؛ یعنى، همان‏طور که هیچ یک از مسائل عقیده‏اى، عملى، فردى، اجتماعى، اخلاقى و حقوقى، از حقیقت توحید و یگانگى جدا نیست؛ همچنین هیچ یک از آنها را خالى از روح «عدل» نخواهیم یافت.

 بنابراین جاى تعجب نیست که «عدل» به عنوان یکى از اصول مذهب و یکى از زیربناهاى فکرى مسلمانان شناخته شود.

 رسول گرامى اسلام‏صلى الله علیه وآله درباره عظمت عدل فرمود:

«بِالْعَدلِ قامَتِ السَّماواتُ وَالاَرضُ / آسمان‏ها و زمین بر اساس عدل استوارند».

 این تعبیر رساترین تعبیرى است که ممکن است درباره عدالت بشود؛ یعنى، نه تنها زندگى محدود بشر در این کره خاکى، بدون عدالت بر پا نمى‏شود؛ بلکه سرتاسر جهان هستى و آسمان‏ها و زمین، همه در پرتو عدالت و تعادل نیروها و قرار گرفتن هر چیزى در مورد مناسب خود، برقرار است و اگر لحظه‏اى، و به مقدار سرسوزنى، از این اصل منحرف شود، رو به نیستى خواهد گذاشت.

از این رو خداوند متعال در آیات فراوانى، انسان‏ها را به اقامه عدل توصیه و امر فرموده است.

«عدالت»، عبارت است از اینکه انسان حق هر کس را بپردازد و نقطه مقابلش، آن است که ظلم و ستم کند و حقوق افراد را از آنها دریغ دارد. «قسط» مفهومش آن است که حق کسى را به دیگرى ندهد، و به تعبیر دیگر «تبعیض» روا ندارد.

 مفهوم وسیع این دو کلمه - مخصوصاً به هنگامى که جدا از یکدیگر استعمال مى‏شوند - تقریباً مساوى است و به معناى رعایت اعتدال در همه چیز و همه کار و هر چیز را به جاى خویش قرار دادن مى‏باشد.

 در روایات فراوانى مهم‏ترین هدف قیام حضرت مهدى‏علیه السلام «اقامه عدل و قسط» بیان شده است:

 1 . امام‏على‏علیه السلام فرمود:

«همانا یازدهمین فرزندم مهدى‏علیه السلام است، که زمین را پراز عدل و قسط مى‏کند، آنگونه که پر از جور وظلم شده‏باشد».

 2 . امام باقرعلیه السلام فرمود:

«همانا قائم 309 سال به اندازه درنگ اصحاب کهف در غارشان حکومت خواهد کرد زمین را پر از عدل و قسط مى‏کند، همان‏گونه که پر از ظلم و جور شده باشد».

 3 . امام هادى‏علیه السلام فرمود:

«پس از من فرزندم حسن است و پس از حسن فرزندش قائم‏کسى‏که زمین را از عدل و داد آکنده سازد، همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد».  

.عبدالعظیم حسنى مى‏گوید

به امام جوادعلیه السلام عرض کردم: امیدوارم شما قائم اهل بیت محمد باشید کسى که زمین را پر از عدل و داد نماید؛ همچنان که آکنده از ظلم و جور شده باشد.

 فرمود: «اى ابوالقاسم! هیچ یک از ما نیست جز آنکه قائم به‏امر خداوند و هادى به دین الهى است، اما قائمى‏که خداى‏تعالى به‏وسیله اوزمین راازاهل کفر و انکار پاک سازد و آن را پر از عدل و داد نماید، کسى‏است‏که ولادتش برمردم پوشیده و شخصش ازایشان نهان‏وبردن‏نامش‏حرام‏است. او هم‏نام و هم‏کنیه پیامبرصلى الله علیه وآله است و...».

ملاقات با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف

 

ملاقات با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف )

یکى از واژگانى که در فرهنگ عمومى «مهدویّت» بسیار مورد توجه است، بحث «ملاقات» است که در طول غیبت حضرت مهدى‏علیه السلام همواره محل بحث و گفت‏وگو بوده است: آیا ملاقات با آن حضرت در طول غیبت امکان دارد یا خیر؟ البته مقصود از امکان در اینجا امکان عقلى نیست؛ بلکه تحقّق خارجى است.

 درباره ملاقات با حضرت مهدى‏علیه السلام در دوران غیبت - به ویژه غیبت کبرى - دو دیدگاه وجود دارد:

 1. دیدگاهى که نه تنها ملاقات که ارتباط با آن حضرت را تأیید نمى‏کند و لزومى براى آن نمى‏بیند.

 2. دیدگاهى که بر امکان ارتباط و ملاقات و وقوع آن اصرار مى‏ورزد.

 هر دو نظر نیز براى خود مستنداتى از روایات ذکر کرده‏اند که در محل خود قابل بررسى است.

ملاقات با حضرت مهدى‏علیه السلام در دو دوران قابل بررسى است:

 یک . دوران غیبت صغرى‏

 از روایات استفاده مى‏شود دوران غیبت حضرت مهدى‏علیه السلام، به دو دوره کاملاً متمایز از یکدیگر تقسیم شده است. دوران غیبت صغرى و دوران غیبت کبرى.

 برخى از دانشمندان شیعى اگرچه آغاز غیبت صغرى را از هنگام تولد آن  حضرت دانسته‏اند؛ ولى بیشتر علماى شیعه آغاز آن را شهادت امام حسن عسکرى ‏علیه السلام و پایان آن را تا آغاز غیبت کبرى (سال 329 ه .) دانسته‏اند.

 بدون تردید در زمان حیات امام حسن عسکرى‏علیه السلام، گروهى از شیعیان خاصّ و نزدیکان آن حضرت، به شرف دیدار فرزند بزرگوار ایشان حضرت حجّت‏علیه السلام نائل شده‏اند. اما آنچه محل بحث واقع شده اینکه آیا پس از شهادت امام حسن عسکرى‏علیه السلام نیز امکان ملاقات بوده یا خیر.

 از روایات و حکایات استفاده مى‏شود اگرچه دیدار با حضرت حجّت، مانند دوران حیات پدر بزرگوارشان نبوده است؛ ولى در عین حال گروهى با آن حضرت دیدار داشته‏اند که شیخ صدوق‏رحمه الله، در کتاب شریف کمال‏الدین و تمام النعمة و دیگران اسامى آنان را ذکر کرده‏اند.

 شیعیان، از مناطق گوناگون جهان اسلام، براى درک حضور حضرت، به عراق و حجاز سفر مى‏کردند. گروهى موفق به دیدار حضرت حجّت‏علیه السلام مى‏شدند و گروهى نیز، با رسیدن به محضر نمایندگان ویژه حضرت، یقین به وجود مبارک امام‏علیه السلام پیدا مى‏کردند و وجوهاتى را که براى آن حضرت آورده بودند، به نمایندگان ایشان مى‏دادند.

 در این زمان، ارتباط با حضرت، معمولاً از طریق نایبان خاصّ، برقرار مى‏شد. (توقیع) این دوره، با مرگ آخرین سفیر امام عصر، ابوالحسن سمرى (در شعبان 329 ه) به پایان رسید.

دو . دوران غیبت کبرى‏

 حضرت مهدى‏علیه السلام در آخرین پیام خود به آخرین نایب خاصّ - پس از اعلام پایان غیبت صغرى و آغاز غیبت تامه (کبرى) - در بخشى از آن چنین فرمود: «و به زودى از شیعیان من مى‏آیند کسانى که ادعاى مشاهده خواهند کرد. آگاه باشید، هر کس پیش از خروج سفیانى و صیحه (آسمانى)، ادعاى مشاهده کند، او دروغگوى افترا زننده است».

 چنان که گذشت نظر دانشمندان شیعى درباره ارتباط با مهدى‏علیه السلام در دوران غیبت به دو دسته تقسیم شد: امکان و عدم امکان. پیش از نقل دلیل‏هاى هر یک از این دو دیدگاه و بررسى آنها، لازم است در معناى رؤیت، ملاقات، فیض حضور و شهود - که مراتب رؤیت هستند - اندکى به بحث بپردازیم و درباره معناى «مشاهده» بحث کنیم.

1. «رؤیت» به معناى دیدن است؛ دیدن بدون شناخت حضرت. این معنا دو صورت پیدا مى‏کند:

 الف. گاهى ایشان در جمعى و مراسمى شرکت مى‏کند، مردم وى را مى‏بینند، ولى نمى‏دانند که او، حضرت حجّت‏علیه السلام است و بعد هم، متوجه این امر نمى‏شوند.

 ب. در هنگام مشاهده حضرت، متوجه نباشند؛ ولى بعد متوجه و یا معتقد گردند شخصیتى را که دیده‏اند، حضرت حجّت‏علیه السلام بوده است.

2. «ملاقات» به معناى دیدن با شناخت است؛ یعنى، کسى حضرت را ببیند و معتقد بشود شخصى را که دیده، امام عصرعلیه السلام است و به این امر، اطمینان داشته باشد.

3. «فیض حضور»، به معناى دیدن حضرت و شناخت ایشان، همراه با سؤال و جواب است؛ یعنى، افزون بر اینکه حضرت را دیده و شناخته است، از ایشان نیز سؤال کرده و با وى به گفت‏وگو پرداخته است. این مرحله و رتبه از همه مراحل بالاتر و ارزنده‏تر است.

4. «شهود» به معناى آگاهى به وجود حضرت. از راه سیر و سلوک است؛ یعنى، اهل معرفت، با شناخت و درکى که از حقایق عالم دارند، پى به حقیقت وجود حضرت مى‏برند و ایشان را مى‏شناسند. گاهى ممکن است مدعى شوند که با مکاشفه، با حضرت، ارتباط برقرار کرده‏اند.

5. «دیدار در خواب»؛ این، از مقوله بحث ما خارج است. محور اصلى بحث ما، در بخش دوم معناى اوّل و معناى دوم و سوم است؛ زیرا بر معناى اوّل «رؤیت»، امرى مترتب نیست و کسى ادعایى نمى‏تواند داشته باشد. سخن از رؤیت در خواب نیز نیست؛ چرا که دیگر امامان‏علیهم السلام نیز امکان دارد به خواب افراد صالح، بیایند. البته با خواب مسأله دینى و مشکل فقهى قابل حل نیست و افراد نمى‏توانند با استناد به آن، حکم شرعى صادر کنند و گاهى شاید زمینه باشد براى راهنمایى و هدایت به سوى یک برهان و دلیل شرعى، یا حل مشکل اجتماعى و یا اتفاقى که در آینده خواهد افتاد.

این بحث، دیدار از راه مکاشفه را از جهت امکان و عدم امکان شامل نمى‏گردد؛ ولى حکم مدعى دیدار را مشخص مى‏کند که قابل اثبات و پذیرش نیست و حق اظهار نظر ندارد.

6. مشاهده؛ مشاهده را به معناى دیدن با حواس همراه با حضور و شناخت دانسته‏اند که گاهى امکان دارد با گفت‏وگو و سؤال همراه باشد. و مدعى مشاهده مى‏گوید: حضرت را دیده و شناخته؛ گرچه شناخت وى بعد از دیدن باشد.

همانطور که اشاره شد در این باره چند دیدگاه وجود دارد:

 یک. در دوران غیبت کبرى، امکان ارتباط و مشاهده، وجود ندارد.

 دو. براى اولیاى الهى، امکان دیدن و بهره بردن از محضر آن بزرگ، وجود دارد.

 یک. عدم امکان ارتباط

 گروهى از بزرگان شیعه، بر این باورند که در زمان غیبت کبرى، امکان ارتباط با امام زمان‏علیه السلام براى شیعیان وجود ندارد و برابر دستور حضرت، مدعى دیدار را باید تکذیب کرد. کسانى که به روشنى این نظر را پذیرفته‏اند، عبارت‏اند از:

الف. محمدبن ابراهیم، معروف به نعمانى، از علماى قرن چهارم و نویسنده کتاب الغیبة معروف به غیبت نعمانى.

 ب. فیض کاشانى در کتاب وافى‏

 ج. کاشف الغطا، در رساله حق المبین و...

 د. شیخ مفیدرحمه الله، ایشان، امکان دیدار با حضرت را در غیبت کبرى، برابر روایات، مخصوص خادمان حضرت مى‏داند.

روایاتى که بر دیدگاه نخست دلالت مى‏کند، بسیار است که اینک به بررسى آنها مى‏پردازیم:

 1-1. توقیع آن حضرت به على بن محمد سمرى.

 2-1. روایاتى که بر ناشناخته بودن حضرت، در میان مردم، دلالت مى‏کنند.

 3-1. روایاتى که دلالت مى‏کند، امام‏علیه السلام در مراسم حج دیده نمى‏شود.

 4-1. روایاتى که دلالت دارد بر امتحان شیعه در دوران غیبت.

1 - 1 . توقیع شریف‏

 مهم‏ترین و معتبرترین دلیل بر نفى رؤیت و مشاهده امام زمان در عصر غیبت، توقیعى است که شش روز پیش از مرگ على بن محمد سمرى، آخرین سفیر خاصّ امام زمان‏علیه السلام از ناحیه آن حضرت صادر شده است.

 برابر این توقیع، مدعى مشاهده دروغگو است و ادعاى وى قابل پذیرش نیست.

 این توقیع را بسیارى از علما در کتاب‏هاى روایى خود آورده‏اند.

 شیخ صدوق‏رحمه الله در کمال‏الدین و تمام النعمة، توقیع را چنین نقل مى‏کند: «به نام خداوند بخشنده مهربان. اى على بن محمد سمرى! خداوند پاداش برادرانت را درباره تو بزرگ نماید. تو در فاصله شش روز مى‏میرى. کارهاى خود را انجام بده و به هیچ کس وصیت نکن که پس از تو، جانشینت باشد که غیبت دوم و تام واقع شد و ظهورى نیست، مگر پس از اذن خداوند. این اجازه پس از مدتى طولانى است که دل‏ها قسى و سخت شود و زمین از ستم پر گردد.

 به زودى از شیعیان من، خواهند آمد، کسانى که ادعاى مشاهده و دیدن مرا بکنند، آگاه باشید، هر کس قبل از خروج سفیانى و صیحه آسمانى، ادعا کند که مرا دیده است، او دروغ‏گوى افترا زننده است. و نیست توان و نه نیرویى مگر از جانب خداوند بزرگ»

 از توقیع فوق استفاده مى‏شود کسانى که پیش از خروج سفیانى و صیحه آسمانى، ادعاى رؤیت و مشاهده کنند، «کذاب مفتر» خواهند بود و تکذیب آنان لازم است. این سخن، ربطى به ادعاى مشاهده همراه با نیابت ندارد؛ زیرا ختم نیابت و سفارت، پیش از این مطرح شد و اینجا مسأله ادعاى مشاهده حضرت از سوى شیعیان مطرح است.

2 - 1 . ناشناخته بودن حضرت‏

 بخشى از روایات، تصریح دارند که حضرت در میان مردم است و آنان را مى‏بیند و مى‏شناسد؛ ولى مردم آن حضرت را نمى‏شناسند و به طور مطلق نفى رؤیت مى‏کنند.

 امام صادق‏علیه السلام از حضرت امیرعلیه السلام نقل مى‏کند: «اگر زمین، یک ساعت از حجّت خالى باشد، ساکنان خود را فرو خواهد برد. حجّت، مردم را مى‏شناسد؛ لیکن مردم او را نمى‏شناسند، همان گونه که یوسف مردم را مى‏شناخت و آنان او را نمى‏شناختند».

 3 - 1 . در مراسم حج، دیده نمى‏شود

 از مراکزى که امام عصرعلیه السلام در غیبت صغرى مشاهده مى‏شد، مراسم حج است. اما در غیبت کبرى، برابر روایاتى که وارد شده، حضرت در مراسم حج شرکت مى‏کند و مردم را مى‏بیند؛ اما مردم او را نمى‏بینند و نمى‏شناسند. امام صادق‏علیه السلام فرمود: «امام قائم دو غیبت دارد: در یکى، در مراسم حج شرکت مى‏کند، مردم را مى‏بیند، اما مردم او را نمى‏بینند و نمى‏شناسند».

4 - 1 . امتحان شیعیان در دوران غیبت‏

روایات بسیارى از ائمه‏علیهم السلام وارد شده که بر اثر طولانى شدن غیبت امام عصرعلیه السلام گروهى از مردم منکر وجود مبارک حضرت مى‏شوند و از عقیده خود باز مى‏گردند! این دسته از روایات چنان فراوان است که مى‏توان گفت: به حد تواتر رسیده است و اینها خود دلیل بر عدم امکان ارتباط در عصر غیبت است؛ زیرا اگر چنین ارتباطى ممکن بود، معنا نداشت که مردم در این آزمایش ناموفق باشند و ایمان و اعتقاد خود را از دست بدهند.

 اساساً فلسفه انتظار در این نکته نهفته است که افراد با عدم مشاهده حضرت، ایمان به‏پیروزى‏وموفقیت حق داشته‏باشد.

دو . امکان ارتباط

 گروهى از علماى شیعه بر این باورند که در غیبت کبرى، امکان ارتباط با امام زمان‏علیه السلام وجود دارد، این دیدگاه در بین متأخران شهرت دارد. این دیدگاه از سید مرتضى شروع مى‏شود و پس از وى شهرت مى‏یابد، این گروه بر امکان ارتباط با حضرت حجّت در غیبت کبرى دلیل‏هایى اقامه کرده‏اند که در مجموع به سه دلیل مى‏رسد:

1-2. روایات

 این روایات امکان دیدار با حضرت را بیان مى‏کند.

 امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: «صاحب این امر ناگزیر غیبتى دارد و در دوران غیبت، از مردم کناره مى‏گیرد و نیکو منزلى است مدینه طیبه و با سى تن وحشتى نیست».

 به‏این حدیث‏استدلال شده‏که همیشه سى تن با حضرت همراهند و آنان حضرت را مى‏بینند. بدیهى است که با مردن یکى، دیگرى در خدمت حضرت درخواهد آمد.

 به هر حال، اگر «خاصه موالى» را شامل شیعیان مخلص غیر خادم و شخصیت‏هاى وارسته و ابدال بدانیم، مى‏توان گفت که ممکن است برخى از شخصیت‏هاى بزرگ، درک حضور را بیابند؛ بدون اینکه ادعایى داشته باشند.

2-2. اجماع‏

 از دیگر شواهدى که بر امکان ارتباط در عصر غیبت ذکر کرده‏اند، «اجماع» است؛ یعنى، عالمى، سخنى از حضرت مهدى‏علیه السلام شنیده و آن را به جهت اینکه تکذیب نشود، در قالب اجماع بیان کرده است.

3-2. داستان‏ها

 در کتاب‏هاى بسیارى، داستان‏هاى گوناگونى نقل شده که امکان ارتباط به حضرت را در غیبت کبرى نشان مى‏دهد. به نظر مى‏رسد، نخستین حکایت مربوط به ابن قولویه باشد (درباره نصب حجرالاسود در سال 339 که توسط قرامطه، دزدیده شده بود). قطب الدین راوندى (م 573 ه) آن را در الخرائج والجرائح نقل کرده است.

 بعدها سید بن طاووس (م 644 ه) به این کار اهتمام ورزید و داستان‏هاى گوناگونى در کتاب‏هاى خود نقل فرمود. رفته رفته این داستان‏ها زیاد شد و برخى تحت تأثیر این داستان‏ها قرار گرفتند و روایات عدم امکان رؤیت را کنار گذاشتند و یا نادیده گرفتند و چنین پنداشتند که رؤیت حضرت حجّت در دوران غیبت کبرى، امرى مسلم و خدشه‏ناپذیر است.

 باید توجه داشت پاره‏اى از داستان‏هاى نقل شده، سال‏ها بعد به کتاب‏ها راه یافته که جاى تأمل دارد و در درستى آنها باید شک کرد.

کیمیای‌ جوانی‌

کیمیای‌ جوانی‌

 ایّام‌ جوانی‌، دوران‌ درخشندگی‌ و فروغ‌ زندگی‌ است‌ و دنیا نیز با درخشش‌جوانان‌، سرسبز و باطراوت‌ است‌. به‌طوری‌ که‌ دنیای‌ بی‌جوان‌، ماتم‌کده‌ای‌بیش‌ نیست‌.

خصوصیات‌ و ویژگی‌هایی‌ نظیر نشاط‌، کوشش‌، هیجان‌، انتقاد،زیبادوستی‌، پویایی‌، نوجویی‌ و نوآوری‌ همزاد با این‌ دوران‌ است‌ و جوان‌ بااین‌ توشه‌، به‌ سوی‌ هدف‌ گام‌ برمی‌دارد و همواره‌ در پی‌ رسیدن‌ به‌ سعادت‌، درتلاش‌ و تکاپوست‌.

نگاه‌ مهربان‌ پیامبر اکرم‌(صلی الله علیه و آله ) به‌ جوانان‌ همراه‌ با بزرگداشت‌ شخصیت‌،تکریم‌ احساسات‌ و نیازهای‌ حقیقی‌ و توجه‌ به‌ قلب‌های‌ پاک‌ و زلال‌ آنان‌ بود ودیگران‌ را نیز به‌ رعایت‌ این‌ امر رهنمون‌ می‌ساخت‌:

«اُوْصِیکُم‌ْ بِالشُّبان‌ِ خَیْراً، فَاءِنَّهُم‌ْ اَرِ اَفْئِده‌»          

«شما را سفارش‌ می‌کنم‌ که‌ با جوانان‌ به‌ خوبی‌ و نیکی‌ رفتار کنید؛ چرا که‌آنان‌ نازک‌ دل‌ ترند.»

روی‌آوردن‌ جمعیت‌ جوانان‌ به‌سوی‌ پیامبر، نتیجه‌ عملکرد و رفتار متین‌،محبت‌آمیز، حکیمانه‌ و سرشار از عاطفه‌ آن‌ حضرت‌ بود. سخن‌ او بر دل‌هامی‌نشست‌؛ چراکه‌ گرایش‌ جوان‌ به‌خوبی‌ و نیکی‌، بیش‌تر و سریع‌تر از دیگران‌است‌.

دل‌ جوان‌ با نوخواهی‌ طراوت‌ می‌یابد؛ چراکه‌ جوان‌ برای‌ زمانی‌ غیر اززمان‌ گذشتگان‌ آفریده‌ شده‌ و پذیرش‌ سخن‌ و اندیشه‌ نو با سرشت‌ او آمیخته‌است‌ و از این‌ رو کارکرد و اثر پیام‌ روحبخش‌ پیامبرصلی الله علیه و آله عیان‌ می‌گردد؛ پیامی‌ که‌چونان‌ آب‌ گوارا، دل‌ تشنه‌ آنان‌ را سیراب‌ کرد و ایشان‌ را فدایی‌ دین‌ ساخت‌.

پاسداری‌ از کیمیای‌ گرانسنگ‌ ایام‌ جوانی‌ و استفاده‌ مفید از این‌ جهت‌ناپایدار، «بایسته‌هایی‌» دارد که‌ درنگ‌ و توجه‌ بدان‌ چاره‌ساز است‌.

تا جوانی‌ و تندرستی‌ هست‌آید اسباب‌ هر مراد به‌ دست‌

تو که‌ سرسبزی‌ جهان‌ داری‌  ره‌ کنون‌ رو که‌ پای‌ آن‌ داری‌
منبع: (جوان‌ در چشم‌ و دل‌ پیامبر(صلی الله علیه و آله)محمد باقر پورامینی‌

علی

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند :
علی بزرگ عرب است .
علی بهترین امت من است.
علی بهترین کسی است که جانشین من می شود .
علی بهترین انسان است
.

عید ولایت مبارک باد


عیدتان مبارک

 غدیر     آمد     سرآغاز     امامت

کنم    تجدید    پیمان    با   ولایت

غدیر  اتمام حجّت  بر زمین است

همانا  قول ختم المرسلین است

نبی گر برسلاطین برتری داشت

یقینا تکیه بر عشق علی داشت

علی اعلا،علی مولا، علی  جان

علی اعجاز گیتی شد به   دوران

ز  مظلومیّتش .....دیگر.......ننالم

سپرده سربه کویش هر دو عالم

پیمبر بر چه کس ،نام وصی داد؟

هلا!  اول   زعامت  بر  علی   داد.

مرور ...خاطرات ....فتح ......خیبر

شود   لرزان  عدو   از  نام   حیدر

عدالت  را ، شجاعت  را ، سخا را

کند   معنا ، امامم    بی ....مدارا

همیشه   هر   کجا     یار    نبوت

علی   شیر خدا.....دریای رحمت

شاعر معصومه صالحی

((من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله ))