ملاقات با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف )
یکى از واژگانى که در فرهنگ عمومى «مهدویّت» بسیار مورد توجه است، بحث «ملاقات» است که در طول غیبت حضرت مهدىعلیه السلام همواره محل بحث و گفتوگو بوده است: آیا ملاقات با آن حضرت در طول غیبت امکان دارد یا خیر؟ البته مقصود از امکان در اینجا امکان عقلى نیست؛ بلکه تحقّق خارجى است.
درباره ملاقات با حضرت مهدىعلیه السلام در دوران غیبت - به ویژه غیبت کبرى - دو دیدگاه وجود دارد:
1. دیدگاهى که نه تنها ملاقات که ارتباط با آن حضرت را تأیید نمىکند و لزومى براى آن نمىبیند.
2. دیدگاهى که بر امکان ارتباط و ملاقات و وقوع آن اصرار مىورزد.
هر دو نظر نیز براى خود مستنداتى از روایات ذکر کردهاند که در محل خود قابل بررسى است.
ملاقات با حضرت مهدىعلیه السلام در دو دوران قابل بررسى است:
یک . دوران غیبت صغرى
از روایات استفاده مىشود دوران غیبت حضرت مهدىعلیه السلام، به دو دوره کاملاً متمایز از یکدیگر تقسیم شده است. دوران غیبت صغرى و دوران غیبت کبرى.
برخى از دانشمندان شیعى اگرچه آغاز غیبت صغرى را از هنگام تولد آن حضرت دانستهاند؛ ولى بیشتر علماى شیعه آغاز آن را شهادت امام حسن عسکرى علیه السلام و پایان آن را تا آغاز غیبت کبرى (سال 329 ه .) دانستهاند.
بدون تردید در زمان حیات امام حسن عسکرىعلیه السلام، گروهى از شیعیان خاصّ و نزدیکان آن حضرت، به شرف دیدار فرزند بزرگوار ایشان حضرت حجّتعلیه السلام نائل شدهاند. اما آنچه محل بحث واقع شده اینکه آیا پس از شهادت امام حسن عسکرىعلیه السلام نیز امکان ملاقات بوده یا خیر.
از روایات و حکایات استفاده مىشود اگرچه دیدار با حضرت حجّت، مانند دوران حیات پدر بزرگوارشان نبوده است؛ ولى در عین حال گروهى با آن حضرت دیدار داشتهاند که شیخ صدوقرحمه الله، در کتاب شریف کمالالدین و تمام النعمة و دیگران اسامى آنان را ذکر کردهاند.
شیعیان، از مناطق گوناگون جهان اسلام، براى درک حضور حضرت، به عراق و حجاز سفر مىکردند. گروهى موفق به دیدار حضرت حجّتعلیه السلام مىشدند و گروهى نیز، با رسیدن به محضر نمایندگان ویژه حضرت، یقین به وجود مبارک امامعلیه السلام پیدا مىکردند و وجوهاتى را که براى آن حضرت آورده بودند، به نمایندگان ایشان مىدادند.
در این زمان، ارتباط با حضرت، معمولاً از طریق نایبان خاصّ، برقرار مىشد. (توقیع) این دوره، با مرگ آخرین سفیر امام عصر، ابوالحسن سمرى (در شعبان 329 ه) به پایان رسید.
دو . دوران غیبت کبرى
حضرت مهدىعلیه السلام در آخرین پیام خود به آخرین نایب خاصّ - پس از اعلام پایان غیبت صغرى و آغاز غیبت تامه (کبرى) - در بخشى از آن چنین فرمود: «و به زودى از شیعیان من مىآیند کسانى که ادعاى مشاهده خواهند کرد. آگاه باشید، هر کس پیش از خروج سفیانى و صیحه (آسمانى)، ادعاى مشاهده کند، او دروغگوى افترا زننده است».
چنان که گذشت نظر دانشمندان شیعى درباره ارتباط با مهدىعلیه السلام در دوران غیبت به دو دسته تقسیم شد: امکان و عدم امکان. پیش از نقل دلیلهاى هر یک از این دو دیدگاه و بررسى آنها، لازم است در معناى رؤیت، ملاقات، فیض حضور و شهود - که مراتب رؤیت هستند - اندکى به بحث بپردازیم و درباره معناى «مشاهده» بحث کنیم.
1. «رؤیت» به معناى دیدن است؛ دیدن بدون شناخت حضرت. این معنا دو صورت پیدا مىکند:
الف. گاهى ایشان در جمعى و مراسمى شرکت مىکند، مردم وى را مىبینند، ولى نمىدانند که او، حضرت حجّتعلیه السلام است و بعد هم، متوجه این امر نمىشوند.
ب. در هنگام مشاهده حضرت، متوجه نباشند؛ ولى بعد متوجه و یا معتقد گردند شخصیتى را که دیدهاند، حضرت حجّتعلیه السلام بوده است.
2. «ملاقات» به معناى دیدن با شناخت است؛ یعنى، کسى حضرت را ببیند و معتقد بشود شخصى را که دیده، امام عصرعلیه السلام است و به این امر، اطمینان داشته باشد.
3. «فیض حضور»، به معناى دیدن حضرت و شناخت ایشان، همراه با سؤال و جواب است؛ یعنى، افزون بر اینکه حضرت را دیده و شناخته است، از ایشان نیز سؤال کرده و با وى به گفتوگو پرداخته است. این مرحله و رتبه از همه مراحل بالاتر و ارزندهتر است.
4. «شهود» به معناى آگاهى به وجود حضرت. از راه سیر و سلوک است؛ یعنى، اهل معرفت، با شناخت و درکى که از حقایق عالم دارند، پى به حقیقت وجود حضرت مىبرند و ایشان را مىشناسند. گاهى ممکن است مدعى شوند که با مکاشفه، با حضرت، ارتباط برقرار کردهاند.
5. «دیدار در خواب»؛ این، از مقوله بحث ما خارج است. محور اصلى بحث ما، در بخش دوم معناى اوّل و معناى دوم و سوم است؛ زیرا بر معناى اوّل «رؤیت»، امرى مترتب نیست و کسى ادعایى نمىتواند داشته باشد. سخن از رؤیت در خواب نیز نیست؛ چرا که دیگر امامانعلیهم السلام نیز امکان دارد به خواب افراد صالح، بیایند. البته با خواب مسأله دینى و مشکل فقهى قابل حل نیست و افراد نمىتوانند با استناد به آن، حکم شرعى صادر کنند و گاهى شاید زمینه باشد براى راهنمایى و هدایت به سوى یک برهان و دلیل شرعى، یا حل مشکل اجتماعى و یا اتفاقى که در آینده خواهد افتاد.
این بحث، دیدار از راه مکاشفه را از جهت امکان و عدم امکان شامل نمىگردد؛ ولى حکم مدعى دیدار را مشخص مىکند که قابل اثبات و پذیرش نیست و حق اظهار نظر ندارد.
6. مشاهده؛ مشاهده را به معناى دیدن با حواس همراه با حضور و شناخت دانستهاند که گاهى امکان دارد با گفتوگو و سؤال همراه باشد. و مدعى مشاهده مىگوید: حضرت را دیده و شناخته؛ گرچه شناخت وى بعد از دیدن باشد.
همانطور که اشاره شد در این باره چند دیدگاه وجود دارد:
یک. در دوران غیبت کبرى، امکان ارتباط و مشاهده، وجود ندارد.
دو. براى اولیاى الهى، امکان دیدن و بهره بردن از محضر آن بزرگ، وجود دارد.
یک. عدم امکان ارتباط
گروهى از بزرگان شیعه، بر این باورند که در زمان غیبت کبرى، امکان ارتباط با امام زمانعلیه السلام براى شیعیان وجود ندارد و برابر دستور حضرت، مدعى دیدار را باید تکذیب کرد. کسانى که به روشنى این نظر را پذیرفتهاند، عبارتاند از:
الف. محمدبن ابراهیم، معروف به نعمانى، از علماى قرن چهارم و نویسنده کتاب الغیبة معروف به غیبت نعمانى.
ب. فیض کاشانى در کتاب وافى
ج. کاشف الغطا، در رساله حق المبین و...
د. شیخ مفیدرحمه الله، ایشان، امکان دیدار با حضرت را در غیبت کبرى، برابر روایات، مخصوص خادمان حضرت مىداند.
روایاتى که بر دیدگاه نخست دلالت مىکند، بسیار است که اینک به بررسى آنها مىپردازیم:
1-1. توقیع آن حضرت به على بن محمد سمرى.
2-1. روایاتى که بر ناشناخته بودن حضرت، در میان مردم، دلالت مىکنند.
3-1. روایاتى که دلالت مىکند، امامعلیه السلام در مراسم حج دیده نمىشود.
4-1. روایاتى که دلالت دارد بر امتحان شیعه در دوران غیبت.
1 - 1 . توقیع شریف
مهمترین و معتبرترین دلیل بر نفى رؤیت و مشاهده امام زمان در عصر غیبت، توقیعى است که شش روز پیش از مرگ على بن محمد سمرى، آخرین سفیر خاصّ امام زمانعلیه السلام از ناحیه آن حضرت صادر شده است.
برابر این توقیع، مدعى مشاهده دروغگو است و ادعاى وى قابل پذیرش نیست.
این توقیع را بسیارى از علما در کتابهاى روایى خود آوردهاند.
شیخ صدوقرحمه الله در کمالالدین و تمام النعمة، توقیع را چنین نقل مىکند: «به نام خداوند بخشنده مهربان. اى على بن محمد سمرى! خداوند پاداش برادرانت را درباره تو بزرگ نماید. تو در فاصله شش روز مىمیرى. کارهاى خود را انجام بده و به هیچ کس وصیت نکن که پس از تو، جانشینت باشد که غیبت دوم و تام واقع شد و ظهورى نیست، مگر پس از اذن خداوند. این اجازه پس از مدتى طولانى است که دلها قسى و سخت شود و زمین از ستم پر گردد.
به زودى از شیعیان من، خواهند آمد، کسانى که ادعاى مشاهده و دیدن مرا بکنند، آگاه باشید، هر کس قبل از خروج سفیانى و صیحه آسمانى، ادعا کند که مرا دیده است، او دروغگوى افترا زننده است. و نیست توان و نه نیرویى مگر از جانب خداوند بزرگ»
از توقیع فوق استفاده مىشود کسانى که پیش از خروج سفیانى و صیحه آسمانى، ادعاى رؤیت و مشاهده کنند، «کذاب مفتر» خواهند بود و تکذیب آنان لازم است. این سخن، ربطى به ادعاى مشاهده همراه با نیابت ندارد؛ زیرا ختم نیابت و سفارت، پیش از این مطرح شد و اینجا مسأله ادعاى مشاهده حضرت از سوى شیعیان مطرح است.
2 - 1 . ناشناخته بودن حضرت
بخشى از روایات، تصریح دارند که حضرت در میان مردم است و آنان را مىبیند و مىشناسد؛ ولى مردم آن حضرت را نمىشناسند و به طور مطلق نفى رؤیت مىکنند.
امام صادقعلیه السلام از حضرت امیرعلیه السلام نقل مىکند: «اگر زمین، یک ساعت از حجّت خالى باشد، ساکنان خود را فرو خواهد برد. حجّت، مردم را مىشناسد؛ لیکن مردم او را نمىشناسند، همان گونه که یوسف مردم را مىشناخت و آنان او را نمىشناختند».
3 - 1 . در مراسم حج، دیده نمىشود
از مراکزى که امام عصرعلیه السلام در غیبت صغرى مشاهده مىشد، مراسم حج است. اما در غیبت کبرى، برابر روایاتى که وارد شده، حضرت در مراسم حج شرکت مىکند و مردم را مىبیند؛ اما مردم او را نمىبینند و نمىشناسند. امام صادقعلیه السلام فرمود: «امام قائم دو غیبت دارد: در یکى، در مراسم حج شرکت مىکند، مردم را مىبیند، اما مردم او را نمىبینند و نمىشناسند».
4 - 1 . امتحان شیعیان در دوران غیبت
روایات بسیارى از ائمهعلیهم السلام وارد شده که بر اثر طولانى شدن غیبت امام عصرعلیه السلام گروهى از مردم منکر وجود مبارک حضرت مىشوند و از عقیده خود باز مىگردند! این دسته از روایات چنان فراوان است که مىتوان گفت: به حد تواتر رسیده است و اینها خود دلیل بر عدم امکان ارتباط در عصر غیبت است؛ زیرا اگر چنین ارتباطى ممکن بود، معنا نداشت که مردم در این آزمایش ناموفق باشند و ایمان و اعتقاد خود را از دست بدهند.
اساساً فلسفه انتظار در این نکته نهفته است که افراد با عدم مشاهده حضرت، ایمان بهپیروزىوموفقیت حق داشتهباشد.
دو . امکان ارتباط
گروهى از علماى شیعه بر این باورند که در غیبت کبرى، امکان ارتباط با امام زمانعلیه السلام وجود دارد، این دیدگاه در بین متأخران شهرت دارد. این دیدگاه از سید مرتضى شروع مىشود و پس از وى شهرت مىیابد، این گروه بر امکان ارتباط با حضرت حجّت در غیبت کبرى دلیلهایى اقامه کردهاند که در مجموع به سه دلیل مىرسد:
1-2. روایات
این روایات امکان دیدار با حضرت را بیان مىکند.
امام صادقعلیه السلام مىفرماید: «صاحب این امر ناگزیر غیبتى دارد و در دوران غیبت، از مردم کناره مىگیرد و نیکو منزلى است مدینه طیبه و با سى تن وحشتى نیست».
بهاین حدیثاستدلال شدهکه همیشه سى تن با حضرت همراهند و آنان حضرت را مىبینند. بدیهى است که با مردن یکى، دیگرى در خدمت حضرت درخواهد آمد.
به هر حال، اگر «خاصه موالى» را شامل شیعیان مخلص غیر خادم و شخصیتهاى وارسته و ابدال بدانیم، مىتوان گفت که ممکن است برخى از شخصیتهاى بزرگ، درک حضور را بیابند؛ بدون اینکه ادعایى داشته باشند.
2-2. اجماع
از دیگر شواهدى که بر امکان ارتباط در عصر غیبت ذکر کردهاند، «اجماع» است؛ یعنى، عالمى، سخنى از حضرت مهدىعلیه السلام شنیده و آن را به جهت اینکه تکذیب نشود، در قالب اجماع بیان کرده است.
3-2. داستانها
در کتابهاى بسیارى، داستانهاى گوناگونى نقل شده که امکان ارتباط به حضرت را در غیبت کبرى نشان مىدهد. به نظر مىرسد، نخستین حکایت مربوط به ابن قولویه باشد (درباره نصب حجرالاسود در سال 339 که توسط قرامطه، دزدیده شده بود). قطب الدین راوندى (م 573 ه) آن را در الخرائج والجرائح نقل کرده است.
بعدها سید بن طاووس (م 644 ه) به این کار اهتمام ورزید و داستانهاى گوناگونى در کتابهاى خود نقل فرمود. رفته رفته این داستانها زیاد شد و برخى تحت تأثیر این داستانها قرار گرفتند و روایات عدم امکان رؤیت را کنار گذاشتند و یا نادیده گرفتند و چنین پنداشتند که رؤیت حضرت حجّت در دوران غیبت کبرى، امرى مسلم و خدشهناپذیر است.
باید توجه داشت پارهاى از داستانهاى نقل شده، سالها بعد به کتابها راه یافته که جاى تأمل دارد و در درستى آنها باید شک کرد.