معرفت مدیر وبلاگ: خانم دکتر سمنبر میرزایی .

و اتقو الله ان الله علیم بذات الصدور( سوره شریفه مائده آیه۷)

معرفت مدیر وبلاگ: خانم دکتر سمنبر میرزایی .

و اتقو الله ان الله علیم بذات الصدور( سوره شریفه مائده آیه۷)

معاویه در حکومت شام

معاویه در حکومت شام

در حدود پنجاه سال پس از وفات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ده سال بعد از شهادت امام حسن(علیه السلام) ، در نیمه ماه رجب سال شصت هجری، معاویة بن ابی سفیان از دنیا رفت. معاویه در حدود 42 سال در دمشق امارت و خلافت کرده بود، در حدود پنج سال از طرف خلیفه دوم، و در حدود دوازده سال از طرف خلیفه سوم، امیر شام بود، کمتر از پنج سال نیز او در روزگار خلافت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) و در حدود شش ماه در ایام خلافت امام حسن (علیه السلام) حکومت شام را به دست داشت، و با امیرمؤمنان (علیه السلام) و امام مجتبی(علیه السلام) در جنگ و ستیز بود، چیزی کمتر از بیست سال هم پس از شهادت امام حسن (علیه السلام) خلافت اسلامی را بر عهده داشت و دراواخر عمر خود برای خلافت فرزندش یزید از مردم مسلمان بیعت گرفت.
معاویه سر سلسله چهارده نفر خلفای سفیانی و مروانی بنی امیه است که از سال 41 تا سال 132 هجری مدّت هزار ماه حکومت اسلامی را به دست داشتند. معاویه در زمان خلافت خود کاملاً بر اوضاع مسلّط بود و می توانست بر خلاف صریح قراردادی که با امام حسن علیه السلام() بسته بود عمل کند، مثلاً در قرار صلحی که میان آنها بسته شد شرط شده بود که شیعیان امیرالمؤمنین را آزار ندهند و آنها را نکشند و همگی در امان باشند و حتّی نام حجر بن عدی کندی که از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) و شیعیان علی(علیه السلام) بود بخصوص قید شده بود. اما چنان که مورخان اسلامی همگی نوشته اند، معاویه حجر بن عدی و شش نفر از یاران وی را به شهادت رساند و یکی از آنها را زیاد بن أبیه نماینده معاویه در عراق زنده به گور کرد و این مرد بزرگوار عبدالرحمن بن حنان غزّی بود.
قدرت و استیلای معاویه به جایی رسیده بود که هر چه می خواست انجام می داد و کسی نبود که چون و چرا کند.
علی بن حسین مسعودی از مورخان و جغرافی شناسان بزرگ اسلام در قرن چهارم در کتاب مروج الذّهب می نویسد که «مردی از اهل کوفه در موقع بازگشتن از صفین سوار بر شتر به دمشق آمد. مردی از مردم شام به وی آویخت و گفت این شتر (ماده) که بر آن سواری از آن من است که در جنگ صفین به غارت رفته و در دست تو افتاده است، نزاعشان بالا گرفت و هر دو نزد معاویه رفتند. مرد دمشقی پنجاه شاهد آورد که شتر از آن او است، یعنی گواهی دادند که این شتر ماده از مرد شامی است، معاویه هم به حکم شهادت پنجاه نفر شاهد حکم داد ه شتر ماده از آن مرد دمشقی است و عراقی را مجبور کرد که شتر را تحویل وی دهد، مرد عراقی گفت: خدا خیرت بدهد این شتر ناقه نیست، جمل است یعنی ماده نیست، نر است. معاویه گفت حکمی داده ام و برگشت ندارد. بعدها که مردم متفرّق شدند، مرد کوفی را خواست به او گفت: شترت چه قدر قیمت داشت؟ و آنگاه بیش از قیمت شتر را به او داد و  به او گفت برای علی خبر ببر که من برای جنگ با وی صدهزار مرد دارم که شتر نر و ماده را فرق نمی گذارند. مسعودی بعد از این داستان می نویسد اطاعت مردم از معاویه و نفوذ امرش به جایی رسید که در موقع رفتن به جنگ صفین روز چهارشنبه¬ای ندای نماز جمعه در داد و با مردم نماز جمعه خواند و کسی نگفت که امروز چهارشنبه است نماز جمعه چرا؟

منبع:http://www.imamhadi.com/html/mqa/moaweeh.htm

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد